نمونه پيشينه تحقيق, فصل دوم پايان نامه ,چارچوب نظري پيشينه پژوهش

نمونه پيشينه تحقيق, فصل دوم پايان نامه ,چارچوب نظري پيشينه پژوهش

مبانی نظری پیشینه تحقیق کانون تفکر تاریخچه و طبقه بندی آن (فصل دوم)

۶ بازديد ۰ نظر

مبانی نظری پیشینه تحقیق کانون تفکر تاریخچه و طبقه بندی آن (فصل دوم)

مبانی نظری پیشینه تحقیق کانون تفکر تاریخچه و طبقه بندی آن (فصل دوم)

دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 177 کیلو بایت
تعداد صفحات 49
برای دانلود فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

توضیحات :

مبانی نظری پیشینه تحقیق کانون تفکر تاریخچه وطبقه بندی آن (فصل دوم) در 49 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

بخشی از متن :

کانون تفکر تاریخچه وطبقه بندی آن


مبانی نظری

نظام های مردم سالار به صرف تأسیس وتشکیل احزاب سیاسی وبرگزاری انتخابات آزاد وعادلانه ساخته نمی شوند.راه حل توفیق دراستقرار مردم سالاری، توسعه واصلاحات اقتصادی،"حکمرانی"است که دربرگیرنده آداب وسنت ها، نهادها وفرآیند هایی است که تعیین می کند چگونه تصمیمات دولت به صورت روزانه گرفته شوند.(میدری،خیرخواهان،1383،ص351،).

دراواخر قرن بیستم، واژه حکمرانی مورد توجه خاص دانشمندان اجتماعی، سازمان های خیریه[1]و جامعه مدنی قرار گرفت. علت این توجه ناشی از این حقیقت است که حکمرانی را می توان در مورد طیف وسیعی از موضوعات، روابط وموسسات درگیر فرآیند مدیریت امور خصوصی ودولتی بکار برد. واژه حکمرانی[2] به خوبی نشان می دهد که حکومت ها باید برروی چه چیزهایی متمرکز شوند.(UN 2006 p.1).

دراین جا بایستی به این نکته اشاره کرد که حکمرانی با حکومت به یک معنا نیست وحکمرانی متفاوت از حکومت است. حکومت شیوه خاصی از اقدام است که در آن برداشت کافی از قدرت وجود دارد. یعنی منطق آن برحول مفهوم قدرت وتحمیل استقرار است، اما درفضای حکمرانی دولت محدود شده وجایگاهی برای استفاده از قدرت باقی نمی ماند وروابط یکجانبه جای خود را به روابط چند جانبه می دهد. فضای حکمرانی، فضایی افقی است ودولت خود را در یک سطح با دیگر نهادها قرار می دهد. دراین فضا کنشگران غیردولتی به قدری از یکدیگر استقلال دارند که نمی توانند چیزی را بردیگری تحمیل نمایند. اما درعین حال آن قدر به یکدیگر وابسته اند که می دانند بدون یکدیگر قادر به اقدام نیستند. به این ترتیب فضای حکمرانی دیگر فضای دولت محور نیست، بلکه سازمان های جامعه مدنی وبخش خصوصی نیز ایفاگر نقش هستند ونقش پل ارتباطی بین شهروندان ودولت را برعهده می گیرند.

به طورکلی نظریه سیاسی آنگلو امریکن از واژه حکومت برای اشاره به نهادهای رسمی دولت وانحصار آن ها دراعمال قدرت اجباری مشروع استفاده می کند. حکومت براساس توانایی درتصمیم گیری وقابلیت اجرای آن تصمیمات مشخص می شود. به طور خاص حکومت عبارت است ازفرآیند سازمانی ورسمی که درسطح دولت ملت به حفظ نظم عمومی وتسهیل اقدام جمعی می پردازد. (Stoker 1998 P.17)

حکمرانی به ما نشان می دهد به همان نحوکه ساختارهای رسمی دولتی یکی از ابزارهای اتخاذ واجرای تصمیمات هستند درسطح ملی ساختارهای غیر رسمی نیز ممکن است وجود داشته باشند که برتصمیم گیری ها اثرگذار باشند.به طور کلی چشم انداز حکمرانی، پیش فرض های مرسوم که بردولت متمرکز بوده ومعتقدند دولت تنها نهادی است که از نیروهای اجتماعی ناشی شده است را به چالش می کشد ومدعی است که بخش خصوصی وجامعه مدنی به واسطه میزان وحوزه نقش شان درحل مسائل جمعی بدون تکیه برمنابع رسمی دولت مشخص می شوند وبخش خصوصی وسازمان های غیرانتفاعی درفضای حکمرانی نقش موثری را ایفا می کنند(27-Stoker 1998 P.19)

ازسوی دیگر حکمرانی نباید فقط به حکومت تقلیل داده شود زیرا سه جنبه حکمرانی: دولت، جامعه مدنی وبخش خصوصی درجامعه مستقل هستند. به این ترتیب اولین پیغام حکمرانی به چالش کشیدن ادراک های قانونی/ رسمی ازسیستم های حکومت است. سیستم هایی که برپایه حاکمیت، ازانحصار اجبار برخوردارباشند جایگاهی فراتر از سایر گروه های اجتماعی برای خویش درنظرمی گیرند. بنابراین باید گفت مفهوم حکمرانی برهمیاری حکومت وجامعه مدنی مبتنی است، این مفهوم براین اصل بنیادی استواراست که حکومت ها به جای آن که به تنهایی مسئولیت کامل اداره جامعه را درتمام سطوح آن برعهده گیرند بهتراست درکنار شهروندان، بخش خصوصی ونهادهای مردمی به عنوان یکی از نهادهای مسئول اداره جامعه محسوب شوند. با ورود شهروندان یا به مفهوم سازمان یافته ترآن، جامعه مدنی، به عرصه تصمیم گیری وسیاستگذاری، جریان اداره کشور از یک نظام اقتدارگرا وآمرانه به فرآیندی مردم سالار ومشارکتی تبدیل خواهد شد.

درفرهنگ لغت امریکایی "هریتیج " واژه "حکمرانی"به عنوان فعالیت، شیوه عمل یا قدرت حکمراندن، دولت معنا شده است. درفرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد، حکمرانی فعالیت یا روش حکمراندن، اعمال کنترل یا قدرت بر فعالیت های زیر دستان، نظامی ازقوانین ومقررات تعریف شده است. (میدری وخیرخواهان،1383،ص193)

طرح توسعه سازمان ملل متحد: حکمرانی عبارت است از اعمال قدرت اقتصادی، سیاسی واداری برای مدیریت امور عمومی یک کشور درهمه سطوح. حکمرانی مشتمل بر سازوکارها، فرآیند ها ونهادهایی است که از طریق آن شهروندان وتشکل ها منافع خود را ابراز نموده، حقوق قانونی خود را استفاده نموده، تعهدات وتکالیف خود را ایفاء واختلافات خود رابا میانجی گری حل می نمایند(UNDP.2002).

شاید دقیق ترین تعریف حکمرانی درگزارش کمیسیون حکمرانی جهان یا "همسایگی جهانی ما(1995)" آمده باشد:"حکمرانی مجموعه ای ازروش های فردی ونهادی، عمومی وخصوصی است که امور مشترک مردم را اداره می کند. حکمرانی فرآیندی پیوسته است که ازطریق آن منافع متضاد یا متنوع را همساز نموده واقدام همکاری جویانه اتخاذ می گردد. حکمرانی شامل نهادهای رسمی است که برای تضمین اجرای قانون، قدرت پیداکرده اند، همچنین قراردادهای غیر رسمی که مردم ونهادها بر سرآن ها توافق نموده اند یا درک می کنند که به نفع آن هاست.(میدری وخیرخواهان،1383،ص 194)

جری استوکر درمقاله ای تحت عنوان"حکمرانی به مثابه نظریه: پنج برداشت"برداشت های مختلفی از نظریه حکمرانی را درپنج دسته زیر جای می دهد.

1)حکمرانی به مجموعه ای ازنهادها وکنشگرانی اشاره دارد که ریشه در دولت دارند اما فراتر از آن هستند.

2)حکمرانی روشن کننده ابهام موجود در مرزها ومسئولیت ها برای حل مسائل اجتماعی واقتصادی است.

3)حکمرانی نشان دهنده وابستگی قدرت موجود در روابط میان نهادهای حاضر در اقدام جمعی است.

4)حکمرانی مربوط می شود به شبکه های خود اداره کننده مستقل کنشگران

5)حکمرانی مشخص کننده ظرفیت برای انجام اموری است که متکی به قدرت دولت برای صدور فرمان یا استفاده ازاقتدارآن نیستند این پدیده دولت را قادربه استفاده از ابزارها وتکنیک های جدید برای راهنمایی وهدایت می بیند.

به اعتقاد استوکر هریک ازاین برداشت ها منجر به تعریفی متفاوت از مفهوم حکمرانی شده اند. دریک رابطه مبتنی برحکمرانی گرچه ممکن است یک سازمان بر فرآیندی خاص از تبادل مسلط شود اما هیچ سازمانی به تنهایی قادربه فرماندهی نیست. حکومت یا دیگر نهادها درسطح ملی ممکن است به دنبال تحمیل کنترل خود باشند. اما همواره تنشی مداوم میان خواست اقدام معتبر و وابسته به رضایت وعمل دیگر بازیگران وجود دارد. (Stoker 1998 P.18)حکومت کردن از دیدگاه حکمرانی همواره یک فرآیند تعاملی است زیرا هیچ بازیگر واحدی چه خصوصی وچه دولتی، به تنهایی دانش ومنابع لازم برای حل یک جانبه مشکلات راندارد (Kooiman 1993 P.215) همان طور که قبلاً گفتیم درحکمرانی سه نوع رژیم اصلی مشارکت دارند که عبارتند از: دولت، جامعه مدنی وبخش خصوصی. هرچه گفت وگو وارتباط این سه بخش بیشتر باشد حکمرانی به میزان بیشتری تحقق یافته ومسیر حرکت جامعه در جهت رسیدن به توسعه اقتصادی و اجتماعی هموارتر خواهد شد.


3.donor agency

2.governance

فهرست مطالب :

بخش اول :مبانی نظری..................................................................................................... 9

بخش دوم:کانون تفکر..................................................................................................... 16

الف)نقش کانون های تفکر چیست؟................................................................................ 18

ب)دلایل گسترش کانون های تفکر درایالات متحده امریکا................................................ 19

ج)تعداد کانون های تفکر درجهان وایالات متحده امریکا.................................................... 22

د)موضوعات تحقیق....................................................................................................... 25

بخش سوم:تاریخچه کانون های تفکر............................................................................... 28

بخش چهارم:طبقه بندی کانون های تفکر.......................................................................... 34

الف)انواع کانون های تفکر.............................................................................................. 36

ب)نوع وابستگی............................................................................................................ 36

ج)ویزگی های سازمانی کانون های تفکرمستقل................................................................ 37

د)ویژگی های سازمانی کانون های تفکر وابسته................................................................ 45

ه)سازمان وکارمندیابی..................................................................................................... 50

و)گرایش سیاسی وفلسفی کانون های تفکر...................................................................... 52

پاورپوینت ماشین آلات راهسازی و ساختمانی - ریپر

۶ بازديد ۰ نظر

پاورپوینت ماشین آلات راهسازی و ساختمانی - ریپر

پاورپوینت ماشین آلات راهسازی و ساختمانی - ریپر

دسته بندی عمران
فرمت فایل pdf
حجم فایل 1.125 مگا بایت
تعداد صفحات 25
برای دانلود فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

در این پروژهپاورپوینت ماشین آلات راهسازی و ساختمانی - ریپردر 25 اسلاید کاربردی همراه با شکل و تصاویر و شرح جزییات اتصال طبق موارد زیر بیان شده است:

1- ریپرچیست؟

2- موارد استعمال ریپر

3- سست کردن زمین های سخت و سنگی برای انجام عملیات حفاری در این زمین ها

4- -برای کندن سطح آسفالت های کهنه

5- آماده کردن منطقه برای کار اسکریپر و گریدر

6- برای شکستن رویه های بتنی و دال های بتنی

7- برای پاک کردن و کندن ریشه های درختان

8- مشخصات فنی ، قدرت و ظرفیت ریپر

9- انواع ریپر

10- عملکرد ریپر در انواع خاک و سنگ

11- مشخص شدن نوع ریپر و بولدوزر مناسی بر اساس سرعت انعکاس موج و تراکم سنگ

12- سیستم ریپریک بولدزر

مبانی نظری پیشینه تحقیق مفهوم تصمیم گیری و تصمیم گیری در سیاست خارجی (فصل دوم)

۵ بازديد ۰ نظر

مبانی نظری پیشینه تحقیق مفهوم تصمیم گیری و تصمیم گیری در سیاست خارجی (فصل دوم)

مبانی نظری پیشینه تحقیق مفهوم تصمیم گیری و تصمیم گیری در سیاست خارجی (فصل دوم)

دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 80 کیلو بایت
تعداد صفحات 39
برای دانلود فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

توضیحات:

مبانی نظری پیشینه تحقیق مفهوم تصمیم گیری و تصمیم گیری در سیاست خارجی (فصل دوم) در 39 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

فهرست مطالب :

2-1 - مقدمه .............................................................................................................................................................11

2-2 - تصمیم گیری، معنا و مفهوم.......................................................................................................................12

2-3 - تصمیم گیری در سیاستگذاری دفاعی- امنیتی ....................................................................................13

2-4 - الگوی بازیگر عقلانی ...................................................................................................................................18

2-5 - الگوی فرایند سازمانی ................................................................................................................................23

2-6 - الگوی سیاستهای حکومتی.........................................................................................................................26

2-7 - الگوی تصمیم گیری تکثرگرا......................................................................................................................28

بخشی از متن :

2-1- مقدمه:

امروزه تصمیم­گیری[1] یکی از مباحث عمده در عرصه تئوری پردازی در سیاست می­باشد و اندیشمندان زیادی را در این عرصه به خود مشغول داشته است. اگرچه ریشه اصلی تئوری­های تصمیم­گیری به اقتصاد و مدیریت برمی گردد، اما دامنه این موضوع به عرصه سیاست و سیاست دفاعی نیز کشیده شده و تحقیقات زیادی در این زمینه توسط محققان عرصه سیاست انجام شده است و مدلهای گوناگونی را برای تحلیل تصمیمات در سیاست و بویژه در سیاستهای دفاعی- امنیتی ارائه کرده اند.

با نگاهی بر تحقیقات و مطالعات صورت گرفته درمی یابیم که الگوی عقلانی[2] تصمیم گیری، الگوی غالب در زمینه تصمیم گیری های دفاعی- امنیتی بوده و فرض این الگو به صورت کلی بر مبنای اتخاذ تصمیم بوسیله قانون هزینه- فایده است ؛ به طوری که بازیگر در مرحله اول راههایی را برای رسیدن به هدف خود انتخاب، سپس تمامی راههای رسیدن به هدف را بررسی می کند و سپس دست به انتخاب منطقی
می زند و مطلوبترین گزینه را برمی­گزیند.

الگوهای دیگری هم در تصمیم گیری دفاعی- امنیتی وجود دارند که بوسیله محققانی چون گراهام تی آلیسون[3] مطرح شده اند. البته همه این الگوها به عنوان انتقاد و جایگزین مدل عقلانی تصمیم گیری مطرح شده اند و توانسته اند در مواقعی قدرت بیشتری برای توصیف و توضیح وقایع پیدا کنند. مدلهایی چون مدل تصمیم گیری فرایند سازمانی[4]، مدل سیاستهای حکومتی[5] و مدل تصمیم گیری تکثرگرا[6]، مدلهایی هستند که توسط محققان صاحب نظر در این زمینه به عنوان جایگزین مدل عقلانی مطرح شده اند.

در این پژوهش موضوع مطالعه ما چنانکه بیان شده است تاثیر یک گروه منافع[7] بزرگ نظامی- صنعتی بر سیاستگذاری دفاعی ایالات متحده است و این امر در محیط جامعه ایالات متحده که محیطی تکثرگرا بافعالیت گروههای منافع متنوع از نظر تعداد و از نظر تنوع صنفی است و به نظر می رسد که چون سیاستگذاری دفاعی ایالات متحده تحت فشار گروههای مختلف و تحت نفوذ این گروههاست و اینها سعی در هدایت تصمیمات این عرصه در جهت مورد علاقه خود می کنند؛ استفاده از الگوی تکثرگرای تصمیم گیری برای تحلیل سیاستگذاری دفاعی ایالات متحده روش مناسبی برای تحلیل فرایند شکل گیری تصمیمات در این عرصه باشد. چنانکه به نظر می رسد تصمیم گیری در این کشور در شرایط کش و قوس ها و زورآزمایی های منافع مرتبط به موضوع گرفته می شود و گروه منافعی مثل مجتمع های نظامی- صنعتی[8] در عرصه سیاستگذاری دفاعی سعی در اختصاص بودجه کلان به ارتش و مسائل دفاعی این کشور دارد تا از طریق آن بتواند به سود و اهداف مورد نظر خود دست یابند.

ما در این قسمت ابتدا به طور مختصر به تعریف مفهوم تصمیم گیری و تصمیم گیری در سیاست خارجی خواهیم پرداخت، سپس مدلهای عقلانی، فرایند سازمانی و مدل سیاستهای حکومتی را بررسی کرده و در ادامه به بررسی مفصل مدل تصمیم گیری تکثرگرایانه خواهیم پرداخت.

2-2- تصمیم­گیری، معنا و مفهوم:

تعاریف زیادی ازتصمیم گیری صورت گرفته است ولی جملگی بر این مسئله تأکید دارند که تصمیم برانتخاب فرد دلالت دارد و فرد این انتخاب را از بین گزینه های موجود که ممکن است محدود و یا نامحدود باشند، انجام می دهد. در زیر به برخی از مهمترین تعاریف ازتصمیم گیری اشاره می کنیم:

- الوانی: تصمیم گیری عبارت است ازانتخاب یک راه ازمیان راههای مختلف.

- رضائیان: تصمیم گیری فراگردی است که ازطریق آن، راه حل مسئله معینی انتخاب می گردد.

- استونر: تصمیم گیری فراگردی است که طی آن شیوه عمل خاصی برای حل مسئله یا مشکل ویژه برگزیده می شود (سلیمانی،1390: 331).

- تصمیم گیری عبارت است از عمل انتخاب نمودن یک راه چاره از میان چند آلترناتیو ممکن الحصول که هر کدام درصدی از عدم اطمینان را به همراه دارند( خوشوقت،1375: 85).

تصمیم گیری فرایندی است، خاص شامل: انتخاب یک راه و روش از میان دو یا چند روش موجود. تصمیم به معنای انتخابی خودآگاه است که به فرد امکان می دهد تا بر اساس مجموعه ای از شرایط داده شده نحوه رفتار و طرز تفکر خاص آن مجموعه بررسی و سپس یک گزینه، مقبول واقع شود و سپس اجرا گردد. تصمیم زمانی گرفته می شود که انتخاب انجام شده باشد. از تصمیم گیری نمی­توان صرفنظرکرد، زیرا امتناع ورزیدن از گرفتن تصمیم خودش یک نوع تصمیم گیری است (عباس زادگان،1377 : 41 ).

بنا به تعریف "تصمیم گیری صرفا ًعمل گزینش میان راه حلهای جایگزین یا بدیلهای موجودی است که در موردشان یقین و قطعیت نداریم" (دوئرتی و فالتزگراف ،1388 :720). تصمیمات مطابق واژگان دیوید ایستون "بروندادها"ی نظام سیاسی هستندکه از طریق آنها ارزشها به نحو اقتدار آمیز در داخل یک جامعه توزیع می شوند (پیشین : 719 ).

مشاهده می شود که تصمیم گیری را می توان عمل انتخاب یک گزینه از میان گزینه های موجود که این انتخاب بستگی به عوامل مختلفی دارد، دانست که این عوامل را می توان به دو دسته محدودیتها- مشوقها و دستاوردها- پیامدها تقسیم کرد که این دو دسته عوامل باعث می شوند که یک گزینه از میان گزینه های موجود برگزیده شود.

2-3- تصمیم گیری در سیاستگذاری سیاست های دفاعی- امنیتی:

نه کتابنامه اصطلاحات و تعاریف ناتو و نه فرهنگ لغت اصطلاحات نظامی مربوط به وزارت دفاع امریکا تعریف مشخصی از سیاست دفاعی ارائه کرده اند. در میان تعاریف متعدد سیاست دو تعریف زیر از فرهنگ لغت وبستر[9] گرفته شده، برای بحث ما مناسب است:

  1. یک مسیر روشن یا روش اقدامی از میان جایگزینهای مختلف و بر حسب شرایط برای هدایت و تعیین تصمیمات خاص در آینده.
  2. برنامه ای فراگیر سطح بالایی که اهداف عمومی و رویه های قابل قبول، بویژه در بخش دولتی را فرا می گیرد.

تعریفی که از اصطلاح سیاست دفاعی می شود داشت عبارت است از: " یک رویه از عمل یا رفتار که بوسیله رهبر اجرایی ارشد تعریف شده، برای تاثیرگذاری و تعیین تصمیمات ، اقدامات و سایر موضوعات مربوط به امور نظامی که با استراتژی امنیت ملی ناسازگار نباشد". همراستا با تعریف بالا لغتنامه وبستر و شماری از لغتنامه های مورد استعمال سیاست دفاعی را: برنامه ای برای دفاع از کشور در مقابل دشمنان تعریف کرده اند، که برنامه به این صورت تعریف شده : سیستمی از پروژه ها یا خدمات برای برآوردن نیازمندی عموم مردم(Tagareve 2006:3). سیاست دفاعی در مورد ایجاد واستفاده از نیروی نظامی است ووظیفه اصلی و اولیه سیاست دفاعی تعریف اهداف دفاعی و ایجاد ابزارهای ضروری برای دستیابی به آن اهداف است(Oguz 2009:9). سیاست دفاعی بوسیله فاکتورهای پیچیده زیر تبیین می شود: ارزیابی تهدیدها، الزامات بروکراتیک، سیاستهای کلان[10] و سیاستهای خرد[11](Ralph 2004:1).

نقطه خوب برای شروع بحث در مورد سیاست دفاعی این است که روشن کنیم این مفهوم چه اهداف، راهها و وسایلی را تحت پوشش می گیرد و چگونه با چه منابعی آن هدفها قابل دستیابی اند. با توجه به مفهوم سیاست در مورد موضوعات دفاعی و نظامی، دو موضوع متمایز وجود دارد:

  1. چگونه از ابزارهای در دسترس برای رسیدن به اهداف استفاده کنیم. مثلا در زمانی که حمله نظامی به کشور به وقوع پیوسته است.
  2. تعریف وسایلی که می تواند به ملت اجازه دهدکه بطور موثر با تهدیدات و چالشهای احتمالی مواجه شود.

تعریف اول موضوعاتی از قبیل موضوعات استراتژیک و عملیاتی را در برمی گیرد که شامل برنامه ریزی هایی برای پیشامدهای احتمالی و پیش بینی شونده است مانند هدایت سربازان در منطقه نبرد. و تعریف دوم متن اولیه و مقدماتی سیاست دفاعی است. پیچیدگی سیاست دفاعی از امید به پیشبرد ارزشها و منافع ملت یا اتحادیه، اصول اساسی استراتژی امنیتی و نقش ارتش در ابزارهای قدرت ملی برمی خیزد که همه آنها بر تعریف اهداف دفاعی اثر می گذارند (Tagareve 2006: 3).

اهداف دفاعی یک کشور کارکرد ارزشها و منافع ملی، تحلیل امنیتی آن ملت، اهداف امنیتی ملت، ماموریتهای دفاعی و در آخر جاه طلبیهای دفاعی[12] آن است. یک تحلیل از محیط امنیتی، یک ارزیابی از تهدیدهای امنیتی برجسته است که ناشی از همسایگان و همچنین موضوعات امنیتی جهانی است. استراتژی امنیتی مفهومی شفاف، واقعبینانه و موثر را در استفاده از ابزارهای قدرت دیپلماتیک، اقتصادی، نظامی و سایر ابزارهای قدرت برای دستیابی به اهداف امنیت ملی فراهم می کند و ماموریتهای دفاعی از آن منتج می شود. همچنین بخش نظامی اهداف دفاعی به ماموریتهای دفاعی که برای نیروهای نظامی کشور نقشهایی را تعیین می کند، اشاره دارد(Oguz 2009:9-10).

اهداف امنیتی، استراتژی­ها و اهداف دفاعی­از ارزشها، منافع،­چالشهای امنیتی،­ریسکها و­تهدیداتی­برمی­

خیزدکه در نتیجه تحلیل محیط امنیتی شناخته شده اند. تحلیلهای امنیتی حال حاضر دنیا به تهدیداتی تاکید
می کنند که از تروریسم بین المللی، تکثیر سلاحهای کشتار جمعی و وسایل پرتاب آنها، کشورهای ورشکسته، جنایات سازمان یافته و شاید ترکیبی از عوامل بالا ناشی شده اند. تهدیدات دیگری نیز وجود دارند که از تنازعات قومی نشات می گیرند یا در نتیجه عدم پاسخگویی به تفاوتهای قومی، مذهبی و ارزشهای فرهنگی بوجود می آیند. بیگانه ترسی و عدم بردباری و تحمل، فشارهای جمعیتی و مادون بودن از نظر قومی و مذهبی از دیگر عوامل تهدیدزا هستند( Tagareve 2006:3).

اهداف سیاست امنیتی یک دولت چالشها ریسکها و تهدیدات امنیتی آینده و حال حاضر را نشان می دهد و ارزشها و منافع ملت و همینطور آمال و آرزوهای ملت را در عرصه امنیتی بین الملل را منعکس می کند. برای مثال استراتژی امنیتی ایالات متحده امریکا در سال 2002 موضوعات امنیتی زیر را مطرح کرده است:

  1. آزادی سیاسی و اقتصادی
  2. روابط صلح آمیز با سایر کشورها
  3. احترام و پاسداری از حقوق بشر(NMS 2002:1).

بعلاوه استراتژی دفاعی ملی ایالات متحده تعاریف زیر را در چهار هدف استراتژی امنیتی و دفاعی همراستای با استراتژی امنیت ملی تعریف کرده است: ایالات متحده امریکا نمی تواند به چیزی که دسترسی ندارد تاثیر بگذارد. باید دسترسی استراتژیک به مناطق کلیدی، خطوط ارتباطی و تمام دنیا را داشته باشیم:

  1. حفاظت از ایالات متحده در مقابل حمله مستقیم
  2. تامین دسترسی استراتژیک و داشتن آزادی عمل در پهنه جهانی
  3. مستحکم کردن اتحادها و همکاریها
  4. ایجاد شرایط امنیتی مطلوب(NDS 2005: 6).

دسته بندی اجزا سیاست دفاعی را راندل بی ریپلی[13] انجام داده است: وی می گوید که مفهوم سیاست دفاعی در سه زیرمجموعه سیاستهای ساختاری، استراتژیک و سیاستهای بحران درگیر است. بر طبق طبقه بندی، سیاستها و برنامه های ساختاری مربوط است به آماد سلاحها، گسترش و سازماندهی پرسنل نظامی و تجهیزات مادی، و نیز در داخل محدودیتها و رهنمودهایی که قبلا بوسیله تصمیمات استراتژیک تعیین شده است. تصمیمات برای سیستمهای سلاحهای انفرادی، گسترش پایگاهها و تعیین اندازه نیروهای نظامی احتیاطی مثالهایی از سیاستهای ساختاری است. سیاستهای استراتژیک شامل روابط نظامی و خارجی با دیگر کشورها و تعیین اختلاط مناسب نیروهاست. همراستای با برنامه های ایالات متحده در مورد ساختار نیرو، از موشکهای زمینی گرفته تا موشکهای زیردریایی تا بمب افکنها، تعرفه های تجارت خارجی و سهمیه های کالاهای خاص و کشورهای خاص، فروش سلاح به کشورهای خارجی و همچنین مقدار نیروهای گسترش یافته در خارج از مرزها مثالهایی از سیاستهای دفاعی استراتژیک است. در آخر سیاستهای بحران پاسخ به مشکلات فوری و سخت اند که بطور ناگهانی ظاهر می شوند و اساسا با این سوال مرتبط است که کدام نهاد یا جایگاه رسمی در هر عرصه سیاستگذاری بیشترین تاثیر را دارد(Oguz 2009:11).

مطالعه سیاستهای دفاعی ضرورتا نیازمند پاسخ به پرسشهای خاص است که در خلال مطالعات موضوعات سیاسی عمومی دیگر با آن مواجه شده است. مثلا نقش کنشگر، نوع روابط قدرتی که باید به آن توجه شود و دوره زمانی را که باید بپوشاند. نقش کنشگر در سیاستگذاری دفاعی ممکن است از سیستم بین المللی یا دولت ملت به عنوان یک واحد گرفته تا سیستم سیاسی داخلی، نهادهای عمومی و خصوصی و تا حد افراد را دربر گیرد.توجه مطلق به دستور کار بین المللی، نهادهای داخلی یا افراد می تواند باعث از یاد رفتن فاکتورهای مهم شود. تشریح متن بین المللی معمولا قسمت مهمی از تحلیل سیاست دفاعی کشورها را تشکیل می دهد، اما موضوع اصلی این است که بدانیم کدام تفسیر از محیط بین الملل موثرترین عامل اتخاذ تصمیمات دفاعی است. تحلیل نهادها به عنوان کنشگران در تصمیم سازی سیاست دفاعی بستگی به توانایی آنها در اعمال فشار منسجم بر سیاست دارد(Ibid: 12).


[1]-Decision Making

[2]-Rational Model

[3]-Graham T Allison

[4]-Organizational Process

[5]-Governmental Politics

[6]-Pluralist

[7]-Interest Group

[8]-Military- Industrial Complex

[9]-Webster

[10]-Macro

[11]-Micro

[12]-Defense Ambitions

[13]-Randall B. Ripley

مبانی نظری پیمان شکنی زناشویی

۷ بازديد ۰ نظر

مبانی نظری پیمان شکنی زناشویی

مبانی نظری پیمان شکنی زناشویی

دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 26 کیلو بایت
تعداد صفحات 10
برای دانلود فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

توضیحات :

مبانی نظری پیمان شکنی زناشویی در 10 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

بخشی از متن :

پیمان شکنی زناشویی

خیانت یا‌ عهدشکنی زناشویی‌[1] نوعی درگیری جنسی، عاطفی، یا عاطفی-جنسی‌ با‌ فردی‌ غیر‌ از همسر است که از او پنهان می‌شود و ویژگی اصلی ان رازگونه بودن آن می‌باشد (براون[1]، 2001). اما به طور کلی تعریفی که‌ می‌توان‌ برای‌ عهدشکنی زناشویی به کـار بـرد براساس برداشتی است که‌ زوجین‌ از مفهوم پیمان زناشویی دارند(پیتمن‌[1]، 1989).

درصد اشخاص متاهل‌ عهدشکن از پژوهشی به پژوهش دیگر متفاوت است. یک توضیح‌ برای این اختلافات گسترده ممکن‌ است‌ محافظه‌کاری‌ ذاتی پاسخ‌دهندگان در حین پاسخ به‌ سوالات باشد.

به نظر مـی‌رسد فـراوانی‌ نسبت عهدشکنی در ایالات متحده رو به افزایش است(گوردون، باکوم و اشنایدر[1]، 2008). در پژوهشهای اخیر با ارایه‌ی نمونه‌های بزرگ، تقریبا%25-22 از مردان‌ و%15-11‌ از‌ زنان نشان داده‌اند که حداقل یکبار درگیر رابطه‌ی جنسی خارج از‌ حیطه‌ ی‌ زناشویی شده‌اند(لامن‌ و هـمکاران،1994، به نـقل از گـوردون و همکاران، 2008). همچنین نمونه‌های ارایه شده در تـحقیقات مـلی در کـشورهای‌ غربی‌ نشان‌ داده است سالانه بین‌ %6 تا%5/1 افراد ازدواج کرده درگیر رابطه‌ی جنسی فرازناشویی‌ خواهند‌ شد(مانند‌ لامن و همکاران 1995، ویشمن‌ و اشنایدر 2007، به نقل از گـوردون و هـمکاران، 2008).

یکی از دلایـل رایج‌ برای‌ پایان‌ دادن به ازدواج با طلاق، عهدشکنی زناشویی مـی‌باشد. پژوهشهای خـارج از کشور نشان می‌دهند داشتن رابطه‌ی‌ نامشروع‌ در حالی‌که فرد متاهل‌ است؛یک عامل پیش‌بینی‌کننده‌ی مهم برای طلاق می‌باشد(آماتو و پریویتی[1]،2003). روابط نامشروع خارج از‌ حـیطه‌ زنـاشویی هـمیشه موجب ضربه‌ی شدید احساسی به طرفین می‌ شود. این نوع روابط بـاعث بروز‌ نشانه‌هایی‌ شبیه‌ به اختلال استرس پس از ضربه و همچنین احساسهایی مانند افسردگی،خشم، ناامیدی، عدم اعتماد به نفس، از دست‌ دادن‌ هویت‌ و احـساس بـی‌ارزشی در هـمسر زخم‌خورده‌ می‌شود. علاوه بر آن باعث بروز احساس تردید، افسردگی‌ و عذاب‌ وجدان در همسر عهدشکن‌می‌گردد(بونک[1]، 1995).

عهدشکنی زناشویی عـلت بـسیاری از خشونتهای زناشویی است(باس‌ ،1994) و می‌تواند پیامدهای مخربی برای اعضای‌ خانواده، دوستان‌ و متعاقبا اجتماع به همراه داشته باشد. خانواده‌ جایی است کـه مـا نـسبت به آن‌ احساس‌ تعلق می‌کنیم. هرچیزی که در خانواده شکافی ایجاد کند احساس ما را از تـعلق تـهدید مـی‌نماید. عهدشکنی در ازدواج‌ نیز‌ ساختار خانواده و در پی‌ آن بنیادی‌ترین احساس، یعنی احساس تعلق را تهدید می‌کند‌ و نوعی ترس از طـرد بـسیار بنیادی را کـه‌ به‌ عمق‌ وجودمان رخنه می‌کند، شعله‌ور می‌سازد(براون، 2001).

بارداری‌های ناخواسته پیامد دیگری‌ از‌ روابط نامشروع خارج از حیطه‌ی زناشویی اسـت. همچنین مـمکن است منجر به انتقال بیماریهای‌ قابل‌ انتقال از طریق رابطه‌ی جنسی‌ از‌ جمله‌ ایدز شود(اسپرینگ‌، 1997).

مشاهدات بالینی‌ و تـحقیقات تـجربی بـا هم توافق دارند‌ که‌ کشف یک رابطه‌ی نامشروع‌ می‌تواند تاثیری دردناک و مخرب بر زوجها داشـته بـاشد. رواندرمانگران‌ گزارش‌ می‌کنند که‌ برای همسران آسیب‌دیده، احساسات شدید اغلب‌ بین خشم نسبت به‌ همسر‌ عـهدشکن و احـساسات عـمیقتری مانند خجالت، افسردگی، ناتوانی‌ پیمال‌کننده، احساس‌ قربانی بودن و طرد شدن در نوسان‌ است(براون، 2001). این‌ ناآرامی شدید هـیجانی اغـلب‌ با آشفتگی شناختی همراه می‌باشد. یک اختلال مهم تجربه شده به وسیله‌ی‌ همسر‌ زخـم‌ خورده‌نشخوار فـکری وسـواس گونه در مورد‌ این‌ رویداد است. که‌ می‌تواند‌ آنقدر‌ شدید و غیرقابل کنترل شود‌ که در عملکرد روزانه و تـمرکز فـرد اخـتلال ایجاد کند. پاسخ‌ شناختی‌ مهم دیگری که در موقع کـشف‌ رابطه‌ی‌ نـامشروع‌ بیان‌ می‌شود‌ تغییر‌ در باورهای فرد‌ نسبت‌ به همسر و ارتباط با او می‌باشد. شخص نمی‌تواند اعتماد بیشتری نسبت بـه هـمسر خود داشته باشد‌ و در‌ ارتباط با او احساس‌ امنیت کند(براون 2001). به‌ علاوه‌ چـندین‌ الگـوی‌ رایج رفتاری رایج‌ وجود دارد که در پاسخ به عـهدشکنی هـمسر مـشاهده شده است که شایعترین آن اجتناب یا کناره‌گیری اسـت. همسر آسـیب‌دیده اغلب به شدت حساس شده و به‌ دنبال کشف این رابطه‌ از همسر عهدشکن دوری مـی‌کند(اسپرینگ [1]، 1996). دیگر پاسخهای رفـتاری شـامل گوش بـه زنـگی، پرسشهای وسـواس گونه و دیگر تبادلات تنبیهی و فوق العاده مـنفی مـی‌باشد(ریب استین‌ و ریچاردز [1]، 1993).

عوامل پیش‌بینی‌کننده‌ی خیانت

عهدشکنی زناشویی نیز مانند بسیاری از پدیده‌های اجتماعی دیگر، یک رویـداد چـندبعدی‌ است که عوامل متعددی در بروز آن دخالت دارد. از جـمله پیش‌بینی‌کننده‌ی خیانت‌ میتوان به عـوامل شـخصیتی‌ و فردی، عوامل مربوط به رضایتمندی زنـاشویی، عوامل مـوقعیتی، اجتماعی و...اشاره کرد که در ادامه به پژوهشهای انجام شده در این زمینه می‌پردازیم.

عوامل شخصیتی‌و فردی‌

شکلفورد، بیسر و گوتز[1] (2007)، در پژوهـشی بـا عنوان‌"شخصیت، رضایتمندی زناشویی، و احتمال عهدشکنی زنـاشویی‌"به بـررسی رابـطه‌ی بین عوامل شـخصیتی بـراساس آزمون پنج‌ عاملی شخصیت و رضـایتمندی‌ زنـاشویی‌ با احتمال عهدشکنی در‌ رابطه‌ی‌ زناشویی‌ پرداختند. آنها با اجرای پرسشنامه‌های مربوط بر روی 107 زوج شرکت‌کننده دریافتند که‌ شخصیت و رضـایتمندی زنـاشویی به برآورد احتمال خیانت و تداوم روابـط خـارج از حیطه‌ی‌ زناشویی کـمک مـی‌کند. آنها دریـافتند افراد دارای‌ سبکهای‌ شـخصیتی تکانشی، افراد با اعتمادپذیری پایین و وجدان‌گرایی کمتر به احتمال بیشتری درگیر روابط فرازناشویی می‌ شوند. همچنین افرادی که هـمسران آنـها نمرات پایین‌تری در توافق‌پذیری و وجدان‌گرایی‌ کسب نمودند، رضایتمندی کـمتری از رابـطه‌شان داشـتند و نـیز‌ بـرآورد احتمال‌ بیشتری از درگـیر شدن در روابـط خارج از حیطه‌ی زناشویی در آنها به دست آمد.

اسمیت و باس[1](2000)، دریافتند افراد‌ با سطح بالای توافق‌پذیری و وجدان‌گرایی به‌ احتمال پایین‌تری مـرتکب عـهدشکنی مـی‌شوند. همچنین‌ باس‌ و شکلفورد(1997)در پژوهش‌ خود به این نتیجه رسـیدند کـه بـالا بـودن نـمرات فـرد در بعد تجربه‌گرایی، خودشیفتگی و روان‌ نژندگرایی نیز ‌‌می‌تواند‌ پیش‌بینی‌کننده‌ی عهدشکنی در افراد باشد.اسکو و همکاران(1988)، دریافتند که افراد با اصول جنسی بی‌بندوبارتر‌ احتمال‌ بیشتری‌ دارد‌ تا معطوف به عهدشکنی زناشویی شوند و این در میان مردان، سیاهان امریکا و افـراد بسیار تحصیل‌ کرده بیشتر است.عهدشکنی زناشویی در افراد بدون مذهب، افراد کم‌سن و سالتر و افراد‌ با بیش از دوازده‌ سال‌ تحصیل‌ بیشتر به چشم می‌خورد.باید توجه داشت که رواج عهدشکنی در سنین بالاتر و در میان افرادی که کمتر تـحصیل کـرده هستند کاهش می‌باید(گلن و ویور،1979، به نقل از حیدری و همکاران، 1388).

عوامل موقعیتی‌

با توجه به پیش‌بینی‌های موقعیتی خیانت، فرصت برای درگیر شدن در روابط نامشروع با احتمال بیشتری به خیانت منجر می‌شود.فرصتها می‌تواند شکل حضور بالای شریکان بالقوه‌، مسافرتهای مکرر‌ یا‌ زندگی در یـک شـهر بزرگ را به خود بگیرد. سرانجام اینکه زوجهای سوء استفاده‌کننده از مواد به احتمال بیشتری در سطح‌ موقعیتی عهدشکنی می‌کنند. چون این اعتقاد وجود دارد که به عنوان مثال‌ مـستی‌ الکـل ممکن‌ است فرد را به انجام روابـط جـنسی پرخطری بکشاند که فرد آن را در زمان هوشیاری انجام‌ نمی‌دهد. این نوع روابط نامشروع، تماسهای کوتاه‌مدت‌ نامیده می‌ شود و پس از چند‌ روز‌ تا چند هفته پایان می‌یابد. همچنین این نوع روابط فـاقد درگـیری‌ عاطفی می‌باشند(دنیز، 2008).

عوامل اجتماعی‌

محققان نشان داده‌اند افرادی کـه مـعطوف به روابط خارج از حیطه‌ی زناشویی می‌شوند، ابزار می‌کنند که دوستانشان نیز درگیر‌ این‌ نوع‌ روابط هستند. برطبق نظریه‌ی تامسون‌ (1983)، زمانی که‌ افراد‌ نزدیک‌ شما درگیر رابطه‌ی خارج از حیطه‌ی زناشویی هستند، احتمال بیشتری دارد که شـما مـغلوب فشار شوید. این مطالعه همچنین دریافت زمانی که‌ دوستان و آشنایان‌ درگیر‌ عهدشکنی زناشویی هستند افراد دیگر امکان دارد به‌ این‌"دوستان‌" نگاه‌ کنند و بخواهند بیشتر شبیه به آنها باشند. در نتیجه یک عامل انطباقی با جـامعه بـا توجه بـه‌ خیانت‌کار بودن نسبت‌ به‌ همسر‌ شکل می‌گیرد. اتوارد در پژوهش خود در سال 1979، دریافت زنانی که آشنایان‌ مؤنثی دارند که درگـیر روابط نامشروع هستند، بیشتر بر روابط خارج‌ از حیطه‌ی زناشویی تأکید دارند. از‌ دیـگر‌ عوامل‌ اجتماعی می‌توان‌ به آزادی جنسی در جامعه، سیل روز افزون زنان به دنیای کار و زوال‌ ارزشهای‌ اخلاقی نام برد (براون، 2001).

فهرست مطالب :

پیمان شکنی زناشویی

عوامل پیش‌بینی‌کننده‌ی خیانت

عوامل شخصیتی‌و فردی‌

عوامل موقعیتی‌

عوامل اجتماعی‌

عوامل مربوط به ارتـباط زناشویی‌

پول‌ ، قدرت‌ و عهدشکنی زناشویی

پیشینه تحقیق

منابع

مبانی نظری پیشینه تحقیق نظام سرمایه داری و نظریات مربوط به آن (فصل دوم)

۷ بازديد ۰ نظر

مبانی نظری پیشینه تحقیق نظام سرمایه داری و نظریات مربوط به آن (فصل دوم)

مبانی نظری پیشینه تحقیق نظام سرمایه داری و نظریات مربوط به آن (فصل دوم)

دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 189 کیلو بایت
تعداد صفحات 70
برای دانلود فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

توضیحات :

مبانی نظری پیشینه تحقیق نظام سرمایه داری ونظریات مربوط به آن (فصل دوم) در 70 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

فهرست مطالب :

2-1- دیدگاه های کارل مارکس درباره نظام سرمایه داری و نقد آن .................................................21
2-1-1- تعریف مارکس از سرمایه داری ..........................................................................................22
2-1-2- مفاهیم کلیدی در تشریح نظام سرمایه داری و نقد آن از دیدگاه مارکس.............................22
2-1-2-1- نظریه ارزش ...................................................................................................................22
2-1-2-2- ارزش اضافی...................................................................................................................23
2-1-2-3- سرمایه ............................................................................................................................24
2-1-2-4- جریان کالا ......................................................................................................................24
2-1-2-5- کاهش نرخ سود .............................................................................................................24
2-1-2-6- نیروی کار ..................................................................................................................... 24
2-1-2-7- زیربنا و روبنای جامعه ...................................................................................................25
2-1-2-8- شیوه های تولید ..............................................................................................................26
2-1-2-9- طبقه،آگاهی طبقاتی، نبرد طبقاتی .................................................................................. 26
2-1-2-10- کار بیگانه شده ............................................................................................................ 28
2-1-3- نقد سرمایه داری در دیدگاه مارکس .................................................................................. 30
2-1-3-1- بحران زایی ....................................................................................................... ............30
2-1-3-2- بهره کشی و تشدید شکاف طبقاتی ................................................................................31
2-1-3-3- پول سالاری ...................................................................................................................34
2-1-3-4- از خود بیگانگی .............................................................................................................35
2-2- نظرات نئومارکسیست‌ها (مکتب فرانکفورت) در نقد نظام سرمایه داری ................................38
2-2-1- صنعت فرهنگ؛عامل تحمیق توده ها ..................................................................................39
2-2-2- ارتباطات نوین،عامل فریب فرد در جامعه سرمایه داری .....................................................40
2-2-3- نابودی خلاقیت های ذهنی و تولید نیازهای کاذب ............................................................42
2-2-4- انقلاب روشنفکران و دانشجویان در مقابل سرمایه داری ....................................................43
2-2-5- تولید نیازهای کاذب توسط دستگاه های ایدئولوژیک نظام سرمایه داری ...........................43
2-2-6- لزوم انقلاب در برابر سرمایه داری .....................................................................................45
2-2-7- گرایش به بحران در جوامع پیشرفته ...................................................................................47
2-2-8- پول و قدرت عامل مستعمره شدن زیست جهان در نظام سرمایه داری ..............................49
2-2-9- مستعمره شدن حوزه عمومی (افکار عمومی از سوی سرمایه داران) ..................................50
2-3- سایر نظرات در نقد نظام سرمایه داری.....................................................................................51
2-3-1- تسلط نخبگان قدرت بر جامعه سرمایه داری آمریکا ..........................................................51
2-3-2- رابطه ذاتی میان بحران و نظام سرمایه داری در آمریکا .......................................................53
2-3-3- استثمار و انباشت رقابتی؛ معضل سرمایه داری....................................................................56
2-3-4- بحران مزمن سرمایه داری ...................................................................................................57
2-3-5- فروپاشی نظام سرمایه داری ............................................................................................... 57
2-3-6- بحران سرمایه داری نئولیبرال ..............................................................................................58
2-3-7- دموکراسی نظام سرمایه داری؛ پیوندی صوری میان افراد انتزاعی........................................61
2-3-8- مناسبات دموکراتیک در تسلط سرمایه داری .......................................................................63
2-4- نظریه «باز فئودالی شدن» و نقد بنیادین نظام سرمایه داری ......................................................64
2-4-1- تبیین مختصات نظام فئودالی ..............................................................................................66
2-4-2- استثمار اکثریت؛اساس نظام فئوادالی ...................................................................................67
2-4-3- تبدیل شیوه فئودالی به شیوه تولید سرمایه داری و چرخش آن ..........................................69
2-4-4- تبیین فرایند باز فئودالی شدن جامعه از دیدگاه یورگن هابرماس ........................................70
2-4-5- تبیین تئوریک فرایند باز فئودالی شدن نظام سرمایه داری از دیدگاه ریچارد بی فریمن.......72
2-4-5-1- نابرابری اجتماعی ...........................................................................................................73
2-4-5-2- کنترل و نظارت سیاسی ..................................................................................................76
2-4-5-3- معاملات قماری ............................................................................................................ 78

بخشی از متن :
نظام سیاسی- اقتصادی حاکم بر آمریکا نمونه اعلای یک نظام سرمایه داری نئولیبرال است و تاکنون بحران های زیادی همچون بحران ضد وال استریت را بوجود آورده است. در این فصل نظام سرمایه داری از مناظر مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. ابتدا به نظریات مارکس به عنوان مهمترین منتقد جدی نظام سرمایه داری اشاره شده است و با ارائه مهمترین مفاهیم کلیدی در نقد نظام سرمایه داری، مفهوم بحران که، همزاد این نظام بوده تشریح و تبیین می گردد. از دیدگاه مارکس سرانجام نظام سرمایه داری به زوال و نابودی خواهد بود.
در ادامه به نظریات اهالی مکتب فرانکفورت و سایر متفکرینی که در این قلمرو اندیشیده اند و نظام سرمایه داری را به چالش کشانده اند پرداخته شده است و در نهایت با ارائه جدیدترین نظریه حول محور نقد نظام سرمایه داری به تبیین چارچوب تئوریک این پژوهش اشاره می شود. چارچوب مورد نظر مبتنی بر نظریه "بازفئودالی شدن" است که در دیدگاه های دو اندیشمند معاصر و متاخر، یورگن هابرماس و ریچارد بی فریمن تجلی یافته و مورد مداقه و تحلیل علمی قرار گرفته است.

2-1. دیدگاه های کارل مارکس درباره نظام سرمایه داری و نقد آن
کارل مارکس متفکری بود که تأثیرات ژرفی در تاریخ اندیشه فلسفی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بر جای نهاده است.
مارکس بیش از هر متفکر دیگری به مسئله سرمایه داری پرداخته است و درباره بحران در نظام سرمایه‌داری اندیشیده و قلم زده است. هسته مرکزی در اندیشه‌ مارکس حول محور نقد نظام سرمایه‌داری است. او معتقد است که بحران، همزاد این نظام بوده و سرانجام آن را به سوی زوال و نابودی می‌کشاند.
به نظر مارکس، بزرگ و انبوه شدن در ذات سرمایه و ثابت ماندن در حکم مرگ آن است. او تلاش می‌کند تا ثابت کند که این رشد تا ابد ممکن نیست و در جایی به رکود و سپس بحران می‌کشد و آنگاه است که ساعت مرگ سرمایه فرا می‌رسد. مارکس اشکال سرمایه، مدارج گوناگون و مراحل دگردیسی آن را به تفصیل و با مثال‌های فراوان توضیح می‌دهد. (مارکس، ۱۳۶۳)
از نظر مارکس ؛ وقتی انسان‌ها در مسیر تکاملی‌شان مرحله ابتدایی و اشتراکی یعنی کمون اولیه را پشت سر می‌گذارند، برای برآورده ساختن نیازهای ثانوی خود درگیر یک همزیستی تنازع آمیز می‌شوند. اینجا تقسیم کار اجتماعی شکل می‌گیرد و تقسیم کار در جامعه بشری منجر به تشکیل طبقات متنازع می‌شود. (همان منبع)
در حقیقت جامعه از توازن متغیر نیروهای متضاد ساخته می‌شود. بر اثر تضادها و کشاکش‌های این نیروها، تغییر و دگرگونی اجتماعی پدید می‌آید. کشمکش اجتماعی ترجیع بند تکامل تاریخ و جامعه بشری است. نیروی محرک تاریخ نیز، همان شیوه ارتباط انسان‌ها در رهگذر کشمکش‌های شان برای بدست آوردن نیازهای زندگی از چنگ طبیعت است.
در این بخش، سعی می گردد که با استفاده از نظریات مارکس به عنوان یک نظریه پرداز حوزه اقتصاد سیاسی به بررسی و نقد نظام سرمایه داری پرداخته و مفروض خود که همان تبعیض و نابرابری در این نظام است، از رهگذر نظریات این اندیشمند مورد بررسی قرار گیرد.
2-1-1. تعریف مارکس از سرمایه داری
از دیدگاه مارکس؛ سرمایه‌داری به وجه تولیدی اطلاق می‌شود که به سوی ارزش‌افزایی یعنی تولید ارزش افزوده و انباشت سرمایه جهت‌گیری دارد. مشخصه اصلی آن مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و تقسیم جامعه به طبقه‌هاست. دو طبقه اصلی آن یکی دارندگان سرمایه و ابزار تولید، و دیگری کارگران‌اند که چیزی جز نیروی کار خویش برای فروش ندارند. (احمدی، 1385، 115ـ114)
مارکس معتقد است که؛ سرمایه‌داری بر اثر وجود رقابت، تولیدکنندگان کوچک و متوسط را یکی پس از دیگری نابود می‌کند و بزرگ مالکی توسعه می‌یابد، ارباب حرف و صنایع کوچک به صورت مزدوران تهی دست در می‌آیند و در نتیجه، روز به روز اکثریت قریب به اتفاق مردم تهیدست می‌شوند.
2-1-2. مفاهیم کلیدی در تشریح نظام سرمایه داری و نقد آن از دیدگاه مارکس
2-1-2-1. نظریه ارزش
اساس و پایه همه عقاید مارکس، نظریه ارزش اوست. عصاره نظریه مارکس این است که اساس ارزش، تنها بر "کار دستی" نهاده شده و تنها، بازوی انسان است که ممکن است خلاق ارزش باشد. اختراع، سازمان‌گذاری و مدیریت، هیچ کدام ارزش زا نیستند. مبنای ارزش هر کالای تولیدشده، تنها مقدار کار نهفته در آن است و این مقدار کار، تنها واحد معقول، مشترک و قابل سنجش است؛ تا بتوان برای ارزش کالاها و مبادله آنان یافت. (مارکس، ۱۳۶۳)
2-1-2-2. ارزش اضافی
ارزش اضافی، بر نظریه ارزش استوار است؛ چون به عقیده مارکس کار تنها عنصر تشکیل دهنده تولید است؛ بنابراین ارزش اضافی، تنها از کار منتج می‌شود. در واقع کارگران مولد هستند. ارزش اضافی تفاوت ارزش مبادله‌ای و ارزش مصرفی نیروی کار است. (همان منبع) اگر این تئوری را تجزیه کنیم، به دو نتیجه می‌رسیم:
- استثمار کارگران، اعم از اینکه سرمایه‌دار طرفدار کارگر باشد یا نباشد؛
- پول، وظیفه حقه بازی را به عهده می‌گیرد؛ که ارزشی زیادتر از ارزش واقعی به دست می‌آید. (همان منبع)
« لذا کوشش مارکس بر این است که نشان دهد که کار، توسط سرمایه استثمار می شود.ارزش لازم به صورت مزد به کارگر داده می‌شود و ارزش اضافی به صورت سود برای کارفرما باقی می‌ماند. ارزش لازم معادل هزینه حداقل معیشت کارگری است، اما این حداقل را وضعیت اجتماعی تعیین می‌کند.» (پولادی، 1383،190)
ارزش اضافی
ــــــــــــ = نرخ بهره‌کشی
ارزش لازم(مارکس،1386)
در روند رشد سرمایه و بازتولید آن، مارکس مراحلی مانند تجمع، انحصار و تمرکز را تشریح می‌کند. سرمایه تولیدی از آغاز دو بخش دارد: ثابت و شناور (ناپایدار). سرمایه شناور است که کار را به استخدام می‌گیرد (با تمایز میان کار مجرد و کار مشخص، کار مولد و غیرمولد). با ارزشی که بر اثر کار (یک نیروی اجتماعی) پدید می‌آید و به صورت کالا مجسم می‌شود، یک "ارزش اضافی" بر می‌گردد که سرمایه را باز هم فربه‌تر می‌کند. مارکس شکل‌های گوناگون ارزش افزوده یا اضافی را به صورت مفصل و فنی توضیح می‌دهد. . (مارکس، ۱۳۶۳)
2-1-2-3. سرمایه
سرمایه از دو قسمت سرمایه متغیر و ثابت تشکیل می‌شود:
- سرمایه متغیر(v) ؛ همان مولّد ارزش اضافی است؛ که برای پرداخت دستمزد اختصاص دارد.
- سرمایه ثابت (c) ؛ بقیه سرمایه که برای تولید به کار گرفته می شود.
اهمیت این تقسیم‌بندی در این است که سرمایه ثابت، به هیچ عنوان مولّد ارزش اضافی نیست. به همین علّت سرمایه را عقیم یا مرده نام نهادند. بنابراین نسبت c به v هرچه بزرگتر باشد، نرخ سود کمتر خواهد بود و به عکس. (همان منبع)
2-1-2-4. جریان کالا
مارکس معتقد است در نظام‌های قبل از سرمایه‌داری، هدف از تولید و فروش کالا رفع نیاز بوده و گردش "کالا -پول -کالا " جریان دارد و هیچ‌گونه ارزش اضافی‌ای تولید نمی‌شود. ولی در نظام اقتصاد سرمایه، هدف از تولید کسب سود است نه رفع نیاز و لذا جریان "پول -کالا -پول" حاکم بوده و از گردش آن ارزش اضافی تولید می‌شود. مبنای فکری این نظریه همان تفکیک اقتصاد طبیعی و اقتصاد پولی توسط ارسطو است. (همان منبع)
2-1-2-5. کاهش نرخ سود
سود در نظام اقتصاد سرمایه‌داری دائما رو به کاهش است. چرا که در این نظام، پیشرفت تکنیک؛ کارآفرینان را مجبور می کند، به خاطر رقابت، سرمایه ثابت را جایگزین سرمایه متغیر کنند. به این ترتیب سرمایه متغیر که تنها منبع ارزش اضافی است، دائما کاهش می یابد. (همان منبع)
2-1-2-6. نیروی کار
به عقیده او نیروی کار در سه مرحله خود را می نمایاند: 1- تعاون؛ این روش نسبت به کار فردی پیشرفت بارزی دارد ولی مقدمه سرمایه‌داری است.
2- تقسیم کار؛ گرچه کارگر را به صورت آلت بی اراده‌ای درآورده ولی مستلزم به وجود آمدن سازمان صحیح کار و مقدمه هایی برای جامعه سوسیالیستی است.
3- تمرکز نیروی کار همراه با به کار بردن ماشین؛ که کارگر را از هر نوع تخصص به دور داشته و مطیع دستگاه ها می‌نماید. (مارکس،1386)
2-1-2-7. زیربنا و روبنای جامعه
مارکس در مقدمه مبانی نقد اقتصاد سیاسی چنین می‌گوید:
« انسان‌ها در تولید اجتماعی خود وارد مناسبات یا روابط معینی با یکدیگر می‌شوند که گریزناپذیر و مستقل از آنهاست. این روابط که روابط تولید نامیده می‌شوند با مرحله معینی از رشد و تکامل نیروهای مادیِ تولید تناسب دارد. »(مارکس،1386)
این ساختار اقتصادی زیربنای جامعه است که روبنای سیاسی و حقوقی بر روی آن ساخته می‌شود. به عبارت دیگر از نظر مارکس، صورت‌بندی اقتصادی- اجتماعی جامعه شامل یک زیربنا و یک روبناست.
«زیربنا یا همان ساختار اقتصادی جامعه شامل: الف) نیروهای مادی تولید ب) روابط تولیدی است. بر این زیربنا یا به تعبیری ساختار اقتصادی، روبنایی پدید می‌آید که شامل آگاهی اجتماعی، سیاسی و حقوقی است.» (پولادی،1383، 184)
وی فرهنگ، سیاست، ایدئولوژی و مذهب را هم جزو رو بنا و اقتصاد را زیر بنای جامعه و شکل دهنده رو بنا می‌داند. از دیدگاه مارکس نیروهای تولیدی در رابطه انسان با طبیعت شکل می‌گیرند و رابطه انسان با انسان روابط تولیدی را سامان می‌دهد. رشد و تحول نیروهای تولیدی باعث تغییر و دگرگونی در روابط تولیدی می‌شود و این، تغییر در "شیوه تولید" را در پی خواهد داشت. (مارکس ،1386)
تغییر در شیوه تولید یعنی شکل‌گیری انقلاب واقعی در جامعه. پس تحول نیروهای تولیدی و اقتصادی از دیدگاه مارکس عامل انقلاب در جامعه است. این تغییر و انقلاب در زیر بنا منجر به تغییر در روبنای جامعه هم می‌شود. یعنی هرگونه دگرگونی در اقتصاد باعث دگرگونی در فرهنگ، سیاست، ایدئولوژی، مذهب و آگاهی اجتماعی خواهد شد.
از منظر مارکس اگر چه پدیده‌های تاریخی حاصل تأثیر و تأثر عوامل گوناگون هستند، اما در تحلیل نهایی، همه این عوامل "متغیر وابسته" و فقط عامل اقتصادی "متغیر مستقل" می‌باشد. کل روابط تولیدی، یعنی آن روابطی که انسان‌ها ضمن کاربرد مواد خام و فنون موجود برای دستیابی به اهداف تولیدی‌شان با یکدیگر برقرار می‌سازند، همان بنیادهای واقعی‌اند که رو ساختار فرهنگی کل جامعه بر پایه آنها ساخته می‌شود. روابط حقوقی و صورت دولت نیز ریشه در اوضاع مادی و اقتصادی زندگی دارند.(همان منبع)
در این رهیافت، روابط اجتماعی که مردم از طریق اشتراک در زندگی اقتصادی با یکدیگر برقرار می‌سازند، اهمیت درجه یک دارد. شیوه تولید اقتصادی که در روابط میان انسان‌ها خود را نشان می‌دهد، مستقل از هر فرد خاصی است و تابع اراده‌ها و اهداف فردی نیست.
2-1-2-8 . شیوه های تولید
پس از مرحله آغازین کمونیسم اولیه، مارکس چهار شیوه تولید عمده و پیاپی را در تاریخ نوع بشر در نظر گرفته بود: تولید آسیایی، باستانی، فئودالی و بورژوایی. هر یک از این شیوه‌های تولید از رهگذر تناقض‌ها و تنازع‌های پرورده در دل نظام پیشین پدید می‌آیند. تنازع‌های طبقاتی ویژه هر تولید خاص، به پیدایش طبقاتی می‌انجامند که دیگر نمی‌توانند در چارچوب نظم موجود منافع‌شان را تأمین کنند؛ در این ضمن، رشد نیروهای تولیدی به آخرین حدود روابط تولیدی موجود می‌رسد.
هرگاه که چنین لحظه ای فرا رسیده باشد، طبقات جدیدی که باز نماینده اصل تولیدی نوینی‌اند؛ شرایط مادی مورد نیاز برای پیشرفت آینده را می‌آفرینند. به هر روی روابط تولیدی بورژوایی،آخرین صورت تنازع در فرا گرد اجتماعی تولید است. هر گاه که این آخرین نوع روابط تولید متنازع از سوی پرولتاریای پیروز برانداخته شود، ماقبل تاریخ جامعه بشری به پایان خواهد رسید و اصل دیالکتیکی که بر تکامل پیشین بشر حاکم بود، دیگر از عملکرد باز خواهد ایستاد و در روابط انسان‌ها، هماهنگی، جانشین ستیزه اجتماعی خواهد شد. (مارکس ،1386)
2-1-2-9. طبقه، آگاهی طبقاتی، نبرد طبقاتی
طبقه به مجموعه‌ای از اشخاص گفته می‌شود که در سازمان تولید، کارکرد یکسانی دارند. طبقات جدید از دیدگاه مارکس، مالکان قدرت کار، مالکان سرمایه و مالکان زمین هستند که منبع درآمدشان به ترتیب عبارتند از: دستمزد، سود و اجاره زمین.تقسیم جامعه به طبقات، جهان‌بینی سیاسی، اخلاقی، فلسفی و مذهبی گوناگون را پدید می‌آورد، جهان‌بینی‌هایی که روابط طبقاتی موجود را بیان می‌کنند و بر آن گرایش دارند که قدرت و اقتدار طبقه مسلط را تحکیم یا تضعیف می کنند.
نظریه طبقاتی مارکس بر این باور است که؛ تاریخ جوامعی که تاکنون موجود بوده‌اند، تاریخ نبردهای طبقاتی است. بنا براین نظر، جامعه بشری همین که از حالت ابتدایی و به نسبت تمایز یافته‌اش بیرون آمد، پیوسته منقسم به طبقاتی بوده است که در تعقیب منافع طبقاتی‌شان با یکدیگر برخورد داشته‌اند. (مارکس ، ۱۳۶۳)
به نظر مارکس، منافع طبقاتی و برخورد قدرتی که همین منافع به دنبال می‌آورند، تعیین کننده اصلی فراگرد اجتماعی و تاریخی هستند. تحلیل مارکس پیوسته بر این محور دور می‌زند که چگونه روابط میان انسان‌ها با موقعیت‌شان در ارتباط با ابزارهای تولید شکل می‌گیرند؛ یعنی این روابط به میزان دسترسی افراد به منافع نادر و قدرت‌های تعیین کننده بستگی دارند. وی یادآور می‌شود که دسترسی نابرابر به این منابع و قدرت‌ها در همه زمان‌ها و شرایط به نبرد طبقاتی مؤثری نمی‌انجامد؛ بلکه مارکس تنها این نکته را بدیهی می‌داند که امکان درگیری طبقاتی در ذات هر جامعه تمایز یافته‌ای وجود دارد زیرا که چنین جامعه‌ای میان اشخاص و گروه‌هایی که در درون ساختار اجتماعی و در رابطه با ابزار تولید پایگاه‌های متفاوتی دارند، پیوسته برخورد منافع ایجاد می‌کند.
کارل مارکس در پیشگفتار کتاب سرمایه، چنین می‌نویسد که در نظام سرمایه داری با افراد تنها به عنوان تشخص مقوله‌های اقتصادی و تجسم روابط و منافع ویژه طبقاتی سروکار پیدا می‌کنیم. وی عملکرد سایر متغیرها را انکار نمی‌کند، اما نقش طبقات را تعیین کننده می‌داند. مکان‌های گوناگونی که انسان‌ها در طبقات اشغال می‌کنند به "منافع طبقاتی" گوناگونی نیز می‌انجامد. این منافع گوناگون از آگاهی طبقاتی یا فقدان آن در میان افراد بر نمی‌خیزد، بلکه از جایگاه‌های عینی‌شان بر فراگرد تولید مایه می‌گیرند. انسان‌ها ممکن است به منافع طبقاتی‌شان آگاه نباشند اما باز همین منافع آنها را جهت می‌دهد . (مارکس ،1386)
در نتیجه روابط اجتماعی تولید با دگرگونی و تحول ابزارهای مادی تولید و نیروهای جامعه دگرگون می‌شوند. در یک نقطه معین، روابط اجتماعی دگرگون شده تولیدی با روابط مالکیت موجود، یعنی با شیوه تقسیم بندی‌های موجود میان مالکان و غیر مالکان تضاد پیدا می‌کنند. همین که جامعه به چنین نقطه‌ای می‌رسد، نمایندگان طبقات رو به تعالی، روابط موجود مالکیت را مانع تکامل بیشترشان تلقی می‌کنند. این طبقات که دگرگونی در روابط مالکیت موجود را به عنوان تنها راه تعالی شان تشخیص می‌دهند، طبقاتی انقلابی می‌شوند. بر اثر تضادها و تنش‌های موجود بر چارچوب ساختار رایج اجتماعی، روابط اجتماعی تازه‌ای تحول می‌یابند و این روابط به نوبه خود به تضادهای موجود دامن می‌زنند.
به اعتقاد مارکس، منافع طبقاتی از منافع فردی تفاوت بنیادی دارند و نمی‌توانند از منافع فردی برخیزند. منافع اقتصادی بالقوه اعضای یک قشر خاص، از جایگاه آن قشر در درون ساختارهای اجتماعی ویژه و روابط تولیدی سرچشمه می‌گیرند. اما این امکان بالقوه تنها زمانی بالفعل می‌شود و طبقه بر خود به طبقه برای خود تبدیل می‌شود که افراد اشغال کننده پایگاه‌های یکسان در یک نبرد مشترک درگیر شوند. در آن صورت شبکه‌ای از ارتباطات میان آنها پدید می‌آید. آنان از این مسیر به سرنوشت مشترک‌شان آگاه می‌شوند. طبقات ستمکش گرچه دست و پای‌شان را چیرگی ایدئولوژیک ستمگران بسته است اما با این همه برای نبرد با آنها ایدئولوژی‌های ضد ایدئولوژی حاکم را نیز به وجود می‌آورند. . (مارکس،1386)
2-1-2-10. کار بیگانه شده
از منظر مارکس،هر چه کارگر کالای بیشتر می‌آفریند، خود به کالای ارزان‌تری بدل می‌شود، افزایش ارزش جهان اشیاء، نسبتی مستقیم با کاستن از ارزش جهان انسان‌ها دارد.
واقعیت یافتگی کار صرفاً به این معناست که شیئی (ابژه) که کار تولید می‌کند یعنی محصول کار، در مقابل کار به عنوان چیزی یگانه و قدرتی مستقل از تولیدکننده قد علم می‌کند. بدین ترتیب محصول کار در شیئی تجلی می‌یابد و به ماده‌ای تبدیل می‌شود. این محصول عینیت یافتن کار است. واقعیت یافتگی کار، عینیت یافتن آن است. اما این عینیت‌یافتگی به عنوان از دست دادن واقعیت (محصول) تا آن حد است که کارگر واقعیت خویش را تا مرز هلاک شدن از فرط گرسنگی از دست می‌دهد. (مارکس، کتاب دست‌نوشته‌ها)
عینیت یافتن به معنای از دست دادن شی تا حدی است که از کارگر اشیائی ربوده می‌شود که نه تنها برای زندگی‌اش بلکه برای کارش ضروری است. بدین ترتیب کارگر هر چه بیشتر اشیاء تولید می‌کند، کمتر صاحب آن می‌شود و بیشتر زیر نفوذ محصول خود یعنی سرمایه قرار می‌گیرد. در نتیجه می‌توان گفت که بدین صورت رابطه کارگر با محصول کار خویش، رابطه با شیء بیگانه است. (مارکس ، ۱۳۶۳)
براساس این پیش‌فرض، هر چه کارگر از خود بیشتر در کار مایه گذارد، جهان بیگانه اشیائی که می‌آفریند بر خودش و در واقع ضد خودش قدرتمندتر و زندگی درونی‌اش تهی‌تر می‌شود و اشیای کمتری از آن او می‌شوند. بیگانگی کارگر از محصولاتی که می‌آفریند، نه تنها به معنای آن است که کارش تبدیل به یک شیء و یک هستی خارجی شده است بلکه به این مفهوم نیز هست که کارش خارج از او، مستقل از او و به عنوان چیزی بیگانه با او موجودیت دارد و قدرتی است که در برابر او قرار می‌گیرد.
اقتصاد سیاسی کلاسیک با نادیده گرفتن رابطه مستقیم میان کارگر و محصولاتش، بیگانگی ذاتی در سرشت کار را پنهان می‌کند. درست است که کار برای ثروتمندان اشیای شگفت‌انگیز تولید می‌کند اما برای کارگر فقر و تنگدستی می‌آفریند. کار به وجود آورنده قصرهاست، اما برای کارگر آلونکی می‌سازد، کار زیبایی می‌آفریند اما برای کارگر زشتی‌آفرین است.
بیگانگی نه تنها در نتیجه تولید که در خود عمل تولید و در چارچوب فعالیت تولیدی نیز اتفاق می‌افتد. اگر کارگر در خود عمل تولید، خویشتن را از خود بیگانه نکرده باشد چطور می‌تواند نسبت به محصول فعالیت‌اش بیگانه باشد؟
به دلیل این واقعیت که کار نسبت به کارگر، عنصری خارجی است یعنی به وجود ذاتی کارگر تعلق ندارد، در نتیجه در حین کار کردن نه تنها خود را به اثبات نمی‌رساند، بلکه خود را نفی می‌کند و به جای خرسندی احساس رنج می‌کند. بنابراین کارگر فقط زمانی که خارج از محیط کار است، خویشتن را درمی‌یابد و زمانی که در محیط کار است، خارج از خویشتن خویش می‌باشد.(همان منبع)
چنین کاری، کار اجباری است که نیازی را برآورده نمی‌سازد، بلکه ابزاری صرف برای برآورده ساختن نیازهایی است که نسبت به آن خارجی هستند. ما در اینجا شاهد از خودبیگانگی هستیم که قبلاً به شکل بیگانگی از اشیاء مشاهده کرده بودیم.
انسان موجودی است که به خلاف حیوان که در تولیداتش فقط خود را بازتولید می‌کند و از این طریق نیازهای جسمانی‌اش را مرتفع می‌سازد، می‌تواند تمام طبیعت را بازتولید کند. اما در نتیجه‌ی کار بیگانه شده، وجود نوعی آدمی، به وجودی بیگانه و به ابزاری در خدمت حیات فردی‌اش تبدیل می‌شود و بدین ترتیب آدمی از ذات معنوی و وجود انسانی‌اش بیگانه می‌شود.
پیامد مستقیم این واقعیت که آدمی از محصول کار خویش، از فعالیت حیاتی خویش و از وجود نوعی خودبیگانه می‌شود، بیگانگی آدمی از آدمی است. در حقیقت این قضیه که سرشت نوعی آدمی از او بیگانه شده است، به این مفهوم است که آدم‌ها از هم و هرکدام از آنها از سرشت ذاتی آدمی بیگانه شده‌اند.
اگر محصول کار به کارگر تعلق داشته باشد و اگر این محصول چون نیرویی بیگانه در برابر او قد علم می‌کند، فقط از آن جهت است که به انسان دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجه اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی‌اش باشد. نه طبیعت، بلکه فقط خود انسان است که می‌تواند این نیروی بیگانه بر انسان باشد. (مارکس ، ۱۳۶۳)
تنها در اوج تکامل مالکیت خصوصی، راز اینکه انسان از یک سو محصول کار بیگانه شده و از سوی دیگر وسیله‌ای است که با آن کار خود را بیگانه می‌کند، آشکار می‌شود.
2-1-3. نقد سرمایه داری در دیدگاه مارکس
2-1-3-1. بحران زایی
از منظر مارکس سرمایه در روند رشد خود، با دینامیسمی درونی و وقفه ناپذیر مدام رشد می‌کند و مانند توده بهمن، مدام بزرگتر می‌شود و تمام موانع را از سر راه بر می‌دارد، یا "آنها را می‌بلعد تا خود فربه‌تر شود، و وقتی دیگر مانعی نبود، سرانجام خود را می‌بلعد ." (مارکس،1386)
مارکس معتقد است، بزرگ و انبوه شدن در ذات سرمایه است و ثابت ماندن در حکم مرگ آن است. او تلاش می‌کند ثابت کند که این رشد تا ابد ممکن نیست و در جایی به رکود و سپس بحران می‌کشد و آنگاه است که ساعت مرگ سرمایه فرا می‌رسد.
سرمایه دمادم تضادهای درونی خود را می‌آفریند، که در بحران‌های اقتصادی تظاهر می‌یابد. تضاد اصلی که سرنوشت سرمایه را رقم می‌زند، تضادی است که میان سرشت جمعی نیروی کار برای تولید ارزش اضافی (سرچشمه سرمایه) و شکل فردی مالکیت ابزار تولید و محصولات تولیدی در می‌گیرد. همین تضاد است که سرانجام رشد سرمایه را به بن بست می‌کشد. (همان منبع)
مارکس نکته‌ای را یادآور می‌شود که برای درک بحران های نظام مهم است: در فراگرد بغرنج انباشت سرمایه، پس از تراکم و تمرکز و انحصار، بخشی از نقدینه خود را از روند تولید آزاد می‌کند و به صورت سرمایه خالص مالی به جریان می‌افتد. انبوهه ثروت فردی بر کل روند تولید چیره می‌شود و بر سیر آن تأثیر می‌گذارد. اصل "کمترین سرمایه برای بیشترین بهره" رقابت طبیعی کار با سرمایه را به رقابت شدید سرمایه با سرمایه متحول می‌کند. هرگاه سرمایه به سودی هم ارز با موازین مشخص رقابت در بازار دست نیابد، کل نظام دچار بحران می‌شود. (همان منبع)
مارکس بار دیگر نتیجه می‌گیرد: "انحصار سرمایه برای شیوه تولیدی که خود با آن و تحت تأثیر آن شکوفا شده، به صورت مانع رشد در می‌آید. تضاد میان تمرکز وسایل تولید از سویی و سرشت اجتماعی نیروی کار از سوی دیگر به حدی می‌رسد که همنشینی آنها دیگر در پوسته سرمایه‌داری نمی‌گنجد. این پوسته سرانجام می‌ترکد."
مارکس توضیح می‌دهد که با پیشرفت فنی، تناسب میان سرمایه ثابت و سرمایه شناور به سود اولی به هم می‌ریزد، در حالیکه بیشترین سود همیشه از بخش دوم ناشی می‌شود. با پایین آمدن میزان سود، انگیزه تولید افت می‌کند، و سرمایه از رشد و تکامل، یعنی عنصر حیاتی خود دور می‌افتد. علایم بیماری به صورت رعشه ‌هایی از عارضه‌های اقتصادی و اجتماعی ظاهر می‌شود. سرانجام با یورش گورکنانی که سرمایه‌داری خود آفریده است (پرولتاریا) ناقوس مرگ آن به صدا در می‌آید. (همان منبع)
مارکس فروپاشی قطعی حکومت سرمایه را مژده می‌دهد:
"هر نظم تاریخی در تکامل جامعه، پایه‌های مادی سامان‌های برتر را فراهم می‌آورد. هر شکل اجتماعی در مرحله معینی از کمال، جای خود را به نظمی بالاتر می‌دهد. هنگامی که تضاد میان مناسبات توزیع ثروت، که بازتاب شکل تاریخی مناسبات تولیدی هستند، با نیروهای تولید و ظرفیت های تولیدی به نهایت برسد، تعارض دامنه و ژرفای بی سابقه ای پیدا می‌کند. در این حال برخوردی قطعی میان تکامل مادی تولید و شکل اجتماعی آن پدید می‌آید. مارکس این شرایط را زمینه‌ای برای انقلاب اجتماعی می‌داند.(همان منبع)
2-1-3-2. بهره کشی و تشدید شکاف طبقاتی
تنها انگیزه‌ای که سبب می‌شود صاحب سرمایه در کشاورزی، صنعت، عمده‌فروشی یا خرده‌فروشی کالایی خاص سرمایه‌گذاری کند، سود شخصی خویش است. برای سرمایه‌دار مفیدترین شیوه به کار انداختن سرمایه در شرایطی که یک میزان خطر وجود داشته باشد، شیوه‌ای است که بیشترین سود را نصیب او سازد، اما این شیوه همیشه مفیدترین شیوه نیست.
از دیدگاه مارکس ، مفیدترین شیوه‌ای که می‌توان سرمایه را به کار بست، بهره بردن از نیروهای تولید است. نرخ سود مانند اجاره بها و دستمزد با رونق جامعه افزایش و با رکود آن کاهش نمی‌یابد. به عکس نرخ سود در جوامع ثروتمند معمولاً پایین و در جوامع فقیر بالاست. نرخ سود معمولاً در کشورهایی که به سرعت در حال زوال می‌باشند، بالاترین سطح را دارد. (مارکس، ۱۳۶۳)
‌کارگر تا زمانی به عنوان کارگر موجودیت دارد که در مقام یک سرمایه برای خود وجود داشته باشد و هنگامی به عنوان یک سرمایه وجود دارد که برای او سرمایه‌ای وجود داشته باشد. در نظام سرمایه‌داری، کارگر بیکار، یعنی آدم کارکنی که خارج از روابط کار است، به حساب نمی‌آید.
بر این اساس،‌ نیازهای کارگر چیزی جز یک چیز نیست؛ تأمین معاش کارگر تا وقتی که به کار مشغول است. یعنی تا آن حد ضروری است که نسل کارگران از گرسنگی نمیرند. بنابراین دستمزد کارگر به همان اندازه که نگهداری و مراقبت از سایر ابزارهای تولید اهمیت دارد، یا به کلام دیگر به همان اندازه که طرف سرمایه به طورکلی برای بازتولید آن با بهره، موردنیاز است و یا مانند روغنی که به چرخ‌ها می‌مالند تا از حرکت نیفتند، مهم شمرده می‌شود. سرمایه‌دار و کارگر، مصرف‌کننده را فریب نمی‌دهند، بلکه یکدیگر را فریب می‌دهند و این موضوع به رابطه‌ای طبیعی تعبیر می‌شود. (همان منبع)
کار، سرمایه و رابطه میان این دو خصیصه، مالکیت خصوصی را به نمایش درمی‌آورد. مسیر حرکتی که این اجزای تشکیل‌دهنده باید طی کنند، به شرح زیر است: (همان منبع)
الف) وحدت با میانجی‌یابی، سرمایه با کار: در این مرحله سرمایه و کار با هم وحدت دارند، سپس اگرچه از هم جدا شده و نسبت به هم بیگانه می‌شوند، اما متقابلاً تکامل می‌یابند و یکدیگر را به عنوان وضعیتی ایجابی ارتقاء می‌دهند.
ب) تضاد میان سرمایه و کار: که یکدیگر را به صورت متقابل طرد می‌کنند. کارگردر این میان، سرمایه‌دار را به عنوان ناوجود خویش می‌داند و به عکس هرکدام سعی می‌کند دیگری را از حیات ساقط کند.
ج) تضاد هرکدام با خویش: سرمایه‌دار کاملاً قربانی می‌شود و به صفوف طبقه کارگر درمی‌آید، در حالی که کارگر (البته فقط به صورت استثنا) سرمایه‌دار می‌شود. کار مرحله‌ای از (تکامل) سرمایه و هزینه آن محسوب می‌شود، از این روی دستمزد کار غرامتی است که سرمایه می‌دهد. (مارکس،1377)
از نظر مارکس، مبارزه آشتی‌ناپذیر سرمایه‌دار و کارگر مزدکار را تعیین می‌کند. در این مبارزه پیروزی ناگزیر از آن سرمایه‌دار است. سرمایه‌دار بدون کارگر بیشتر می‌تواند زندگی کند تا کارگر بدون سرمایه‌دار. پایین‌ترین و ضروری‌ترین سطح دستمزد آن است که معاش کارگر را برای دوره‌ای که کار می‌کند، تأمین می‌کند.
تقاضا برای کار انسان همانند همه کالاهای دیگر، ضرورتاً سطح تولید آدمی را تنظیم می‌کند. هرگاه عرضه بیش از تقاضا می‌شود، بعضی از کارگران به ورطه گدایی و بینوایی می‌افتند. لذا بقای کارگر تابع همان شرایطی می‌شود که بقای هر کالای دیگر؛ پس کارگر تبدیل به کالا می‌شود و باید بخت و اقبال یارش باشد تا خریداری بیابد. هنگامی که سرمایه‌دار سود می‌برد کارگر لزوماً سودی نمی‌برد، اما هرگاه سرمایه‌دار ضرر کند کارگر لزوماً ضرر می‌کند. مثلاً اگر سرمایه‌دار قیمت بازار را به راه‌های مختلف بالاتر از سطح قیمت طبیعی نگاه دارد، کارگر سودی نمی‌برد. (مارکس، 1377)
در مورادی که کارگر و سرمایه‌دار رنج می‌برند، کارگر به خاطر هستی خویش رنج می‌کشد و سرمایه‌دار به خاطر سودی که باید از مال بی‌جانش درآورد.
مارکس سه وضعیت را در جامعه مورد نظر قرار می‌دهد و وضعیت کارگران را در آنها بررسی می‌کند: (همان منبع)
الف) اگر ثروت جامعه‌ای در سراشیب سقوط قرار گیرد، هیچ طبقه‌ای به اندازه طبقه کارگر چنین بی‌رحمانه دچار رنج و سختی نمی‌شود.
ب) اگر ثروت جامعه‌ای در حال افزایش باشد، این تنها وضعیتی است که مطلوب کارگران است، در این شرایط رقابت میان سرمایه‌داران شروع و تقاضا برای کارگران از عرضه آن بیشتر می‌شود.
بالا رفتن دستمزدها باعث می‌شود که کارگران بیش از حد کار کنند. کارگران اگر درآمد بیشتری بخواهند باید اوقات فراغت خویش را بیشتر قربانی کنند و لذا تمام آزادی خویش را از دست بدهند. در چنین جامعه‌ای که بیش از همه برای کارگران مطلوب است، نتیجه ناگزیر برای کارگران، کار بیش از حد، مرگ زودرس، تنزل تا سطح ماشین و نوکر و مطیع سرمایه شدن است.
با افزایش سطح دستمزدها، جنون سرمایه‌داران برای پولدار شدن، کارگران را نیز فرا می‌گیرد که تنها با قربانی کردن ذهن و جانشان آرام می‌شوند. با افزایش دستمزدها و کار بیش از حد کارگران، بخش عظیمی از کار انباشته می‌شود و در نتیجه‌ی آن انباشت سرمایه صورت می‌گیرد. وقتی کار زیادی انباشته شود در واقع محصولات کارگر هر چه بیشتر از او گرفته می‌شود تا آنجا که کار او به عنوان دارایی شخص دیگری در مقابل او قرار می‌گیرد و لذا محصول کار با کارگر، بیگانه‌تر می‌شود.
همچنین انباشت سرمایه، تقسیم کار را شدت می‌بخشد، کارگر را یک بُعدی می‌سازد و او را تا حد ماشین تنزل می‌دهد و رقابت او را نه تنها با آدم‌ها بلکه با ماشین‌ها نیز موجب می‌شود. ‌انباشت سرمایه رفته رفته موجب می‌شود که کمیت معینی از صنعت، کمیت بیشتری از محصولات را تولید کند و تولید مازادی به وجود آید و بخش عظیمی از کارگران اخراج شوند و دستمزدها به پایین‌ترین سطح ممکن برسد.
ج) در کشوری که به ثروتی سرشار دست یافته است، هم دستمزد کار و هم سود سهام احتمالاً بسیار اندک است و رقابت برای اشتغال چنان زیاد است که موجب کاهش سطح دستمزدها تا بدان حد می‌شود که به زحمت کفاف معاش تعدادی از کارگران را می‌دهد. (همان منبع)
از نظر مارکس در این نظام همه چیز با کار خریده می‌شود، اما در همان حال اعلام می‌کند که کارگری که قادر نیست هر چیز را بخرد، مجبور است خود و هویت انسانی‌اش را بفروشد. از این منظر، کار یگانه قیمت ثابت چیزهاست، در حالی که در عمل چیزی ناپایدارتر از قیمت کار که دستخوش نوسانات فراوان است وجود ندارد.

مبانی نظری تاب آوری

۶ بازديد ۰ نظر

مبانی نظری تاب آوری

مبانی نظری تاب آوری

دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 38 کیلو بایت
تعداد صفحات 13
برای دانلود فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

توضیحات :

مبانی نظری تاب آوری در 32 صفحه در قالب word قابل ویرایش.

بخشی از متن :

تاب آوری

انسانها از یک طرف بر این باورند که می توانند، یاد بگیرند که تغییر کنند و هر آنچه که با آن مواجه می شوند تحت نفوذ خود در آورند و از طرف دیگر اعتقاد دارند باید خود را به سطحی برتر و بالاتر ارتقاء دهند. به دیگر بیان همواره در صدد آن هستند که با تطبیق دادن خود با تغییرات سریع جامعه و فشارهای روانی مرتبط با آن، در سطوح اداری، سازمانی، شغلی و اقتصادی پیشرفت چشمگیری داشته باشند اما در جامعه امروزی به علت استرس های زیادی که در زمینه های متعدد شغلی، اقتصادی، خانوادگی و اجتماعی وجود دارد، تطبیق دادن خود با این استرس های مورد انتظار، بسیار مشکل می باشد و اگر انسانها توانایی تاب آوری و مقاومت را نداشته باشند، تغییرات شدید امروزی چه بسا می تواند ویرانگر باشد. بنابراین در شرایط استرس زای امروزی، تاب آوری برای مقاله با استرس های موجود، بسیار جدی تر از گذشته مطرح می باشد. (مدی و خوش آبا1، 2005)

آنچه امروزه تاب آوری انسانها را در شرایط مختلف به خود می طلبد از یک طرف وجود تفاوتهای فردی انسانها در عقاید، سلایق، ارزشها، انتظارات، رجحانها و نیازهای مختلف آنها می باشد و از طرف دیگر به علت تغییر سریع در فناوری و ارتباطات می باشد. پیشرفت سریع فناوری و ارتباطات در قرن کنونی گر چه باعث به روز شدن اطلاعات و انجام دادن کارها بطور سریع شده است ، اما منجر به نیازهای غیر منتظره و بالطبع استرس جدید گشته است. به همین جهت قرن کنونی را قرن اضطراب آشفتگی و بیقراری می دانند و جالب تر آنکه هر چه زمان می گذرد پیشرفتهای محسوس فناوری، زندگی افراد را مضطرب تر و غیر قابل پیش بینی تر می سازد. لذا جهت دستیابی به زندگی لذت بخش، بدون اینکه اضطراب های بیمار گونه ای بر پیکر آن سایه افکنده باشد وجود تاب آوری و مقاومت جدی می باشد (بونی2 ،2004). به عبارت دیگر هر چه شرایط زمانی و مکانی، خانوادگی، شغلی، اقتصادی بخرانی تر و متلاطم تر می شود، ضرورت تاب آوری بیشتر احساس می شود (ماستن، 2007) .

2-2-2)تاریخچه تاب آوری:

از سال 1970 به بعد پژوهشهای علمی اجتماعی فراوانی در زمینه فشار روانی و خطرات ناشی از آن انجام گرفته است. اهمیت مدیریت استرس و کاهش فشار روانی باعث گسترش این پژوهشها شد.

.

1. Maddi & Khoshaba.

2. Bonnie

از آن جایی که تغییرات استرس زا می تواند هم تاثیرات مثبت و هم تاثیرات منفی داشته باشد، مفاهیم زیادی در رابطه با استرس و چگونگی کنترل و کاهش آن مطرح شده است. یکی از این مفاهیم تاب آوری می باشد (مدی و خوش آبا، 2005).

در واقع امی ورنر1 یکی از نخستین کسانی است که واژه تاب آوری را در سال 1970 بکار برد. ورنر گروهی از کودکان شهر کاوای هاوایی را مورد مطالعه قرار داد. کاوای هاوای از جمله مناطق فقیر نشین است که بسیاری از کودکان در این منطقه با والدینی زندگی می کنند که از نظر روحی بیمار و یا الکلی بودند و یا از کار اخراج شده بودند. ورنر با مطالعه ای که بر روی کودکان این نوع والدین داشت، دریافت دو سوم آنها رفتارهای مخدر مانند سوء مصرف الکل، مواد و رفتارهای ضد اجتماعی را در دوران نوجوانی نشان دادند و میزان تاب آوری آنها در مقایسه با یک سوم کودکانی که در نوجوانی رفتارهای ضد اجتماعی نداشتند، بسیار پایین تر بوده است. ورنر در این تحقیق متوجه شد، کودکانی که میزان تاب آوری آنها بالا بوده است در نوجوانی دارای صفات و ویژگی هایی بودند که باعث تمایز آنها از نوجوانی می گشت که تاب آوری پایینی داشتند( ورنر،1995) .

بعد از تحقیق ورنر درباره تاب آوری، واژه تاب آوری به عنوان یک موضوع مهم نظری، موضوع تحقیق بسیاری از محققان گردید. بطوریکه ماستن، بست،( گارمزی1990) تاب آوری کودکانی که مادران اسکیزوفرن داشتند را در مقایسه با کودکانی که مادران سالم داشتند، مورد مطالعه قرار دادند.

1. Werner

نتایج تحقیق نشان داد، کودکانی که مادران سالم داشتند در مقایسه با کودکانی که مادران اسکیزوفرن داشتند نه تنها میزان تاب آوری آنها بالا بوده است بلکه از اعتماد به نفس و پیشرفت تحصیلی بالاتری برخوردار بودند. بعدها محققان تاثیر بدرفتاری والدین با کودکان، تاثیر حوادث و وقایع فاجعه انگیز زندگی بر افراد و فقر جامعه بر روی تاب آوری افراد را مورد بررسی و سنجش قرار دادند (راتر1، 1999).

بونی (2004) با تحقیقاتی که بر روی کودکان داشت، دریافت کودکانی که والدین آنها مبتلا به بیماریهای روانی، الکلیسم و بزهکاری بودند و یا کودکانی که کودکانی که برای مدت طولانی در معرض تاثیرات منفی جنگ بودند و شرایط استرس زایی را تجربه نمودند، در مقایسه با کودکانی که واجد شرایط فوق نبودند، نه تنها میزان تاب آوری انها پایین بوده است بلکه این نوع کودکان فاقد حس مچثبتی از خود بودند، روابط اجتماعی بالایی از خود نشان ندادند، رفتارهای دوستانه و عاطفی در مناسبات از خود نشان ندادند، تجلیات عاطفی و هیجانی آنها کمتر بوده است، به کار و محیط کار خود علاقمندی کمتری نشان دادند و خلاصه اینکه حس برتری کمتری داشتند.

بعد از انجام چنین تحقیقاتی بود که بتدریج تحقیقات اساسی تر و جدی تری بر روی تاب آوری انجام شده است. تحقیقات اولیه بیشتر درباره اینکه تاب آوری چیست و چه تاثیراتی بر رفتار افراد دارد، بوده است. اما تحقیقات اولیه بیشتر درباره اینکه تاب آوری چیست و چه تاثیراتی بر رفتار افراد دارد، بوده است. اما تحقیقات بعدی در جهت تغییر تاب آوری، آموزش تاب آوری و اینکه نمایندگان اجتماعی افراد مانند خانواده، مدرسه و محیط کار چه تاثیر مثبت و منفی می تواند بر روی تاب آوری داشته باشد، انجام شده است.

1. Rutter

3-2-2)تعریف تاب آوری:

تاب آوری در روانشناسی عبارتست از استعداد و ظرفیت مثبت افراد جهت غلبه بر استرس، حوادث و فجایع، همچنین این واژه برای مقاومت و تحمل پذیری افراد در برابر وقایع منفی آینده نیز بکار می رود( دیوید سون، 2000). تاب آوری ظرفیت بر گذشتن از دشواری پایدار سر سختانه و ترمیم خویشتن است این ظرفیت انسان می تواند باعث شود تا او پیروزمندانه از رویدادهای ناگوار بگذرد و علیرغم قرار گرفتن در معرض تنش های شدید، شایستگی اجتماعی، تحصیلی و شغلی او ارتقاء یابد و بر اساس خود اصلاح گری فکری و عملی انسان در روند آزمون و خطای زندگی شکل می گیرد (مدی و خوشابا، 2005).

فرآیند مقابله و سازگاری موفقیت آمیز با شرایط چالش برانگیز و تهدید کننده زندگی که این فرآیند نه تنها شامل شکست ناپذیری افراد در برابر حالتهای اضطرابی می باشد بلکه موجب می گردد افرادی با قوای روانی و ذهنی بیشتری در مقابل شرایط استرس آفرین مقاومت کنند.

فهرست مطالب :

تاب آوری

2-2-2)تاریخچه تاب آوری:

3-2-2)تعریف تاب آوری:

4-2-2)ضرورت تاب آوری در دنیای امروز:

5-2-2)نشانه های تاب آوری:

6-2-2)خصوصیات تاب آوری:

7-2-2)ویژگی های افراد تاب آور:

1- شایستگی اجتماعی:

2- مهارتهای حل مسئله:

3- آینده جویی:

4- خود گردانی:

8-2-2)تاب آوری روانشناختی:

4-2)مروری برمطالعات پیشین انجام شده در داخل و خارج از کشور

منابع فارسی

منابع غیر فارسی

مبانی نظری تاریخچه بهزیستی در ایران

۶ بازديد ۰ نظر

مبانی نظری تاریخچه بهزیستی در ایران

مبانی نظری تاریخچه بهزیستی در ایران

دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 21 کیلو بایت
تعداد صفحات 13
برای دانلود فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

توضیحات :

مبانی نظری تاریخچه بهزیستی در ایران در 13 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

بخشی از متن :

مبانی نظری تاریخچه بهزیستی در ایران

ادبیات پژوهش

ارائه خدمات اجتماعی، اقتصادی در راستای محرومیت ذاتی همه جانبه از افراد آسیب دیده ناشی از شرایط مختلف اجتماعی، توان و نیروهای کارآمدی را در چهارچوب یک سازمان یا سیستم خاص می طلبد. همسو با این حرکت ارگانها، نهادها و مؤسسات دولتی و خصوصی در امر خدمات اجتماعی – اقتصادی فعالیت دارند.یکی از سازمانها که در سطح کشور به ارائه خدمات برای قشر محروم جامعه اشتغال دارد، سازمان بهزیستی کشور است.

بهزیستی به مجموعه متشکلی از تدابیر، خدمات، فعالیت ها و حمایت های غیربیعه ای اطلاق می شود که به منظور بسط رحمت اسلامی در جامعه، و حفظ ارزشها و کرامات انسانی در جهت گسترش خدمات توان بخشی، حمایتی و رفاهی، امدادی و بازپروری و کمک به تأمین حداقل نیازهای اساسی گروه های نیازمند جامعه صورت می پذیرد و افراد خانواده های بی سرپرست و نیازمند، معلولین جسمی و ذهنی ، آسیب دیدگان سوانح طبیعی و غیرطبیعی ، ناسازگاری و منحرفین اجتماعی را در بر می گیرد.

علاوه بر این بخش بهزیستی به منظور ادای قسمتی از این جامعه به شهدا، جانبازان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی ، در سر لوحه فعالیتهای خود امکانات مناسب زندگی برای بازماندگان و خانواده های شهدا و نیز خدمات ضروری به ویژه توان بخشی را جهت معلولین انقلاب و جنگ تحمیلی تأمین و ارائه می‌کند.

بهزیستی امروزه خانواده های بی سرپرست و نیازمند را در پناه نظام جمهوری اسلامی تحت حمایت خویش دارد و با پرداخت هر چند محدود رابطة خویش را با خانواده ها حفظ کرده است تا مانع از انحرافات اخلاقی و اجتماعی بشود فرصتی باید تا خانواده را به استقلال اقتصادی، فرهنگی، نفسانی، اجتماعی برساند.

تاریخچه ای کوتاه از بهزیستی در ایران

خدمات بهزیستی به گونه ای ساده طی قرنها در جوامع و کشورهای مختلف از جمله در سرزمین اسلامی و در کنار خدمات اجتماعی دیگر نظیر آموزش و درمان حرفه آموزی و اشتغال از طریق نهادهای مذهبی، خانواده، و بازار به گروههای محروم ، کودکان و خانواده های بی سرپرست، زنان بیوه، سالمندان و در راه ماندگان، آسیب دیدگان از حوادث طبیعی (سیل، زلزله، طوفان) و مصائب جنگی، گدایان و ولگردان ، معلولین، جذامیان و بیماران غیر قابل علاج ارائه می شده است.

بعدها از اوایل قرن 16 میلادی با افزایش تولید و درآمدهای ملی و به دنبال آغاز فرایند صنعتی شدن در برخی کشورها، ابعاد خدمات اجتماعی توسعه یافت و قرن نوزدهم و بیستم شاهد توسعه و گسترش وسیع این خدمات بود. دولتها ابتدا در این امور مشارکت کردند و بعدها مسئولیت سیاست گذاری و ارائه خدمات کلیدی را در این حوزه از طریق تصویب قوانین و مقررات و نظامهای خدماتی و رفاه اجتماعی به عهده گرفتند.

پیشرفت علوم و فنون نیز تأثیر مهمی بر توسعه خدمات بهزیستی بر جای گذارد. بالاخص نوآوری و کشفیاتی که در حوزه روش شناسی (متدولوژی) و فن شناسی (تکنولوژی) مربوط به تعلیم و تربیت، پزشکی، روان شناسی، شیمی و بیولوژیکی و غیره به وجود آمد، باعث شد که نه تنها نتایج مفید آنها عاید افراد سالم شود بلکه بسیاری از معلولان و محرومان جامعه نیز از آنان بهره‌مند شوند. بعدها در قرن 19 آموزش و پروش نابینایان و ناشنوایان نیز مورد توجه قرار گرفت.

مرحوم جبار باغچه بان در سال 1304 اولین کلاس تعلیم کرد و لالها را در آذربایجان به نام باغچه اطفال و بعدها نیز در تهران در سال 1311 تأسیس کرد . از طریق برخی هیئت های مذهبی، مسیحی خارجی مراکز درمانی و حمایتی برای بیماران و معلولین تأسیس شد.

در دوران کوتاه مشروطبت و بعد از آن نسبت به ایجاد شیرخوارگاه (1304) مریض خانه ها و دیوانه خانه ها (مراکز بیماران روانی) اقدام شد.از ابتدای قرن 12 هجری شمسی به علت توسعه خطوط حمل و نقل و وسایل موتوری و نیز گسترش صنایع سبک از جمله (صنایع نساجی) و توسعه راه آهن دولتی که موجب افزایش حوادث کار منجر به صدمه و قطع عضو و معلولیت می شد، دولت از اوایل سالهای 1300 نسبت به تصویب رساندن و اجرای قوانین و مقررات خدمات درمانی و نوعی تأمین اجتماعی بهزیستی اقدام کرد.

فهرست مطالب :

مبانی نظری تاریخچه تلفن همراه

۶ بازديد ۰ نظر

مبانی نظری تاریخچه تلفن همراه

مبانی نظری تاریخچه تلفن همراه

دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 72 کیلو بایت
تعداد صفحات 31
برای دانلود فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

توضیحات :

مبانی نظری تاریخچه تلفن همراه در 31 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

بخشی از متن :

تاریخچه تلفن همراه

تاریخچه تلفن همراه در جهان

برای رسیدن به تاریخچه نسبتا جامعی از تلاش‌های مخترعان تلفن همراه باید از سال ۱۹۰۸ شروع کنیم. در آن زمان شخصی به نام «ناتان استابلفیلد»، اختراعی را ثبت کرد که چیزی بیشتر از گوشی بدون سیم (وایرلس) با برد کوتاه نبود. در سال ۱۹۱۰ «لارس ماگنوس اریکسون»، تلفنی را در اتوموبیلش نصب کرد که البته کارکردی مثل یک تلفن موبایل نداشت، او هر بار که در جایی متوقف می‌شد، می‌توانست با یک جفت سیم بلند، تلفن اتوموبیلش را به شبکه محلی تلفن متصل کند و تماس تلفنی برقرار کند!

اما بعد از آن، دوره تلفن‌های رادیویی آغاز شد. نخستین بار در سال ۱۹۲۶ مسافران درجه اول ترن‌هایی که بین برلین و هامبورگ طی مسیر می‌کردند، می‌توانستند از فناوری تلفن‌های رادیویی استفاده کنند. در همین زمان خطوط هوایی مسافربری هم از همین فناوری برای مقاصد امنیتی بهره گرفتند.

در طی جنگ جهانی دوم فناوری تلفن‌های رادیویی در مقیاس گسترده در تانک‌های آلمانی مورد استفاده قرار گرفت. بعد از اتمام جنگ جهانی دوم، پلیس آلمان از همین فناوری ارتباطی تانک‌ها استفاده کرده و خودروهای گشتی‌اش را مجهز به تلفن رادیویی کرد.

در سال‌های نخست دهه ۴۰، شرکت موتورلا، موفق شد، تلفن رادیویی با قابلیت برقراری ارتباط دو طرفه بسازد که می‌توانست در یک کوله‌پشتی قرار بگیرد، این شرکت سپس واکی- تاکی ساخت و بعد از آن هم موفق به ساخت تلفن رادیویی‌ای شد که گرچه اندازه‌ای به اندازه بازوی یک انسان داشت، اما می‌توانست در دست گرفته شود و حمل شود، این تلفن رادیویی کارکرد نظامی پیدا کرد و نام هندی تاکی Handie-Talkie را بر آن گذاشتند.

در سال ۱۹۴۶ دو مهندس روس به نام شاپیرو و زاهاروچنکو، موفق شدند که تلفن رادیویی بسازند که می‌توانست از فاصله بیست کلیومتری به شبکه محلی تلفن متصل شود.

سال ۱۹۴۷ سالی بود که مهندسان شرکت Bell برای نخستین بار فناوری ارتباطی شبکه سلولی را پیشنهاد کردند. در این فناوری هر شبکه رادیویی به تعدادی «سلول» تقسیم می‌شود. هر سلول یک شش ضلعی است که آنتنی در هر رأس قرار می‌گیرد. هر آنتن هم می‌تواند از سه جهت امواج را دریافت و پخش کند. البته این ایده تا سال‌های دهه ۶۰ عملا به مرحله عمل نرسید.

در سال ۱۹۵۶ نخستین سیستم تمام خودکار تلفن موبایل موسوم به [1]MTA توسط شرکت اریسکون به صورت تجاری در سوئد عرضه شد. اما تلفنی که آنها در اختیار کاربران قرار می‌دادند، بسیار سنگین بود و ۴۰ کیلوگرم وزن داشت، اما در سال ۱۹۶۵، وزن این تلفن‌های رادیویی با استفاده از ترانزیستور به ۹ کیلوگرم رسید. البته کاربران این فناوری تا سال ۱۹۸۳، یعنی زمانی که استفاده از آن متوقف شد، هرگز از ۶۰۰ نفر تجاوز نکرد. گرچه با این سیستم هر دارنده تلفن، می‌توانست به صورت خودکار با هر شماره‌ای که می‌خواست، تماس بگیرد، اما برای برقراری تماس با خود او، نیاز به یک اپراتور واسط بود، به علاوه هر کاربر باید حدس می‌زد که خودروی دوستش، در زمان برقراری تماس، در کجاست و تحت پوشش کدام دکل است!!

در سال ۱۹۶۰ شوروی سرویس تلفن موبایل‌اش را در مسکو راه انداخت و این سامانه را تا سال ۱۹۷۰ در ۳۰ شهر دیگر این کشور هم راه‌اندازی کرد.

از دهه ۱۹۶۰ میلادی در کشور های اسکاندیناوی (سوئد ، نروژ ، دانمارک و فنلاند) فکر متحرک یا سیار کردن تلفن و بکارگیری آن در مکان های مختلف به منظور بهره گیری بیشتر از این وسیله ، پا گرفت و در اواخر آن دهه ، اولین تلفن نقطه به نقطه به کار گرفته شد که نقطه عطفی در روند مخابراتی به شمار آمد و این ایده دیرینه انسان به تحقق پیوست.

این فناوری در سال ۱۹۷۵ میلادی از سوی کشورهای اسکاندیناوی با سیستم آنالوگ به بازار عرضه شد. تلفن سیار این سیستم بصورت لامپی و آنالوگ (غیر هوشمند) بود که پاسخگوی متقاضیان نبود. این سیستم با یک مرکز اصلی مرتبط بود و این مرکز محور ارتباط متقابل تلفنهایی بود که هر یک جداگانه باهمان مرکز و فرکانس توان مبادله داشتند و امکان وصل این سیستم به شبکه خودکار در سطح کل جامعه وجود نداشت. در پی تبدیل این سیستم به خودکار،اولین شبکه تلفن متحرکNMT[2] نیز از سوی همین کشورها راه اندازی شد . در اوایل سال ۱۹۸۰ میلادی ، استفاده از تلفن های دیجیتالی در اتومبیل مورد توجه قرار گرفت.

در سال ۱۹۸۳ میلادی ، آمریکا سیستم[3]AMPS را وارد بازار کرد.

ژاپن نیز سومین کشور در جهان بود که سیستم سیار خود را با ویژگی های دو نوع اسکاندیناوی و آمریکایی به نامHCMS عرضه کرد و سپس سیستم NTT[4] با قابلیت اتصال به شبکه را ایجاد نمود . انگلستان در سال ۱۹۸۵ میلادی با عرضه سیستم [5]TACS به گروه دارندگان تلفن سیار پیوست و سپس ایرلند نیز این سیستم را پذیرفت . هلند ، لوکزامبورگ و بلژیک با تغییر جزئی ، آن را پذیرفتند و در سال ۱۹۸۹ قبرس نیز به این شبکه پیوست . در این زمان بود که کانادا سیستم [6]AMPSآمریکا را پذیرفت.

درسال ۱۹۸۵ میلادی ، انستیتو ETSI[7] متشکل از ۱۷ کشور اروپایی درصدد طراحی و ابداع یک استاندارد مشترک برای تأسیس شبکه سلولی برآمد تا این استاندارد به صورت هماهنگ ، طرح تلفن سیار دیجیتال را اجرا کند ، این استاندارد GSM نام گرفت . در حال حاضر ، استاندارد GSM شامل سه سیستم است که عملکردهای اساسی کاملا یکسانی دارند ولی باند فرکانس آنها متفاوت است. در ابتدا قصد بر این بود که این سیستم جدید در اختیار کشورهای دیگر قرار نگیرد اما هزینه های سنگین این طرح آنان را واداشت که برای جلب رضایت مشتری تلاش نمایند تا از این طریق هزینه ها سرشکن شود. به دلیل نیازمندی سایر کشورها به فناوری جدید و بسیار کارآمد، تلفن همراه از سوی تمامی کشورها مورد استقبال قرار گرفت و در ظرف مدت کوتاهی این فناوری در سراسر جهان مورد بهره برداری قرار گرفت.(www.pazhoheshkade.ir)

2-4-2. نسل های مختلف تلفن همراه

1-2-4-2. نسل اول تلفن همراه (G1)

این تکنولوژی در دهه ۱۹۸۰ بوجود آمد و در حال حاضر در هیچ کشوری استفاده نمی شود. انتقال صدا در نسل اول بصورت آنالوگ انجام می گرفت. ظرفیت و سرویس محدود، کیفیت پایین و تجهیزات گران و … از مشخصات آنست. (First Generation = ۱G ). این نسل مثل سایر نسل های بعدی خود پروتکل های متفاوتی دارند مثل: NMT در شمال اروپا، AMPS در آمریکا، TACS در انگلستان و NTT در ژاپن. قبل از فناوری نسل۱، تلفن رادیویی همراه یا نسل۰ وجود داشت.(www.rokhshad.com)

2-2-4-2. نسل دوم تلفن همراه (۲ G )

انتقال صوت بصورت دیجیتال انجام می گیرد و شامل سیستم‌هایGSM [8]TDMA [9]CDMA است. همه عیب های نسل اول تلفن همراه را بر طرف می کند. نسل دوم موبایل در بسیاری از کشورها متروک شده است. (Generation Second =۲G). پروتکل های متفاوتی دارند که معروفترین آن GSM است . از خصوصیات آنها می‌توان به سرعت بالای انتقال اطلاعات صوتی و انتقال محدود داده‌ها یا اطلاعات اشاره کرد.(همان منبع)

3-2-4-2. نسل دو و نیم (۲٫۵G )


[1] Mobile Telephony Access

[2] Nordic Mobile Telephone

[3] Advanced Mobile phone system

[4] Newphone Telegraph&Telephone

[5] Total Access Communications system

[6] Aordic Mobile Telephone system

[7] European Telecommunication Standard Institute

[8] Time Division Multiple Access

[9] Code Division Multiple Access

فهرست مطالب :

تاریخچه تلفن همراه

تاریخچه تلفن همراه در جهان

2-4-2. نسل های مختلف تلفن همراه

1-2-4-2. نسل اول تلفن همراه (G1)

2-2-4-2. نسل دوم تلفن همراه (۲ G )

3-2-4-2. نسل دو و نیم (۲٫۵G )

4-2-4-2. نسل سوم تلفن همراه (۳G )

5-2-4-2. نسل چهارم تلفن همراه (۴G )

3-4-2. تاریخچه تلفن همراه در ایران

1-3-4-2. خصوصی سازی در شرکت مخابرات

2-3-4-2. اپراتور دوم (ایرانسل)

3-3-4-2. اپراتور سوم (رایتل)

5-2. مروری بر تحقیقات انجام شده

1-5-2. مقدمه

2-5-2. مروری بر تحقیقات انجام شده در ایران

3-5-2. مروری بر تحقیقات انجام شده در سایر کشورها

منابع فارسی:

منابع انگلیسی:

مبانی نظری تاریخچه هوش هیجانی و تعریف هوش هیجانی

۶ بازديد ۰ نظر

مبانی نظری تاریخچه هوش هیجانی و تعریف هوش هیجانی

مبانی نظری تاریخچه هوش هیجانی و تعریف هوش هیجانی

دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 120 کیلو بایت
تعداد صفحات 48
برای دانلود فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

توضیحات:

دانلود مبانی نظری تاریخچه هوش هیجانی وتعریف هوش هیجانی در 48 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

بخشی از متن :

مبانی نظری تاریخچه هوش هیجانی وتعریف هوش هیجانی

مقدمه

رهبری یک سازمان برای انطباق با تغییرات و به منظور بقا و رشد در محیطهای جدید، ویژگیهای خاصی را می طلبد که عموماً مدیران برای پاسخ به آنها با مشکلات بسیاری مواجه می شوند. یکی از مهمترین خصیصه ها که می تواند به رهبران و مدیران در پاسخ به این تغییرات کمک کند، هوش هیجانی است. هوش هیجانی موضوعی است که سعی در تشریح و تفسیر جایگاه هیجانها و احساسات در توانمندیهای انسانی دارد. امروزه هوش هیجانی به عنوان نوعی هوش که هم شامل درک دقیق هیجانهای خود شخص وهم تعبیر دقیق حالات هیجانی دیگران است ، تبیین شده است .هوش هیجانی ،فرد را از نظرهیجانی ارزیابی می کند، به این معنی که فرد به چه میزانی ازهیجانها واحساسهای خود آگاهی دارد وچگونه آنها راکنترل واداره می کند. نکته قابل توجه درراستای هوش هیجانی این است که تواناییهای هوش هیجانی ذاتی نیستند و آنها می توانند آموخته شوند . سازمانها برای اینکه بتوانند درمحیط پرتلاطم ورقابتی امروزباقی بمانند، بایدخودرابه تفکرهای نوین کسب وکارمجهزسازند و به طورمستمر خود را بهبود بخشند. رهبری این گونه سازمانها بسیار حساس و پیچیده است وزمانی این حساسیت دو چندان می شود که رهبر با تغییرهای انطباقی روبه رو باشد که بسیار متفاوت از تغییرهای فنی است. مشکلات فنی از طریق دانش فنی و فرآیندهای متداول حل مسئله قابل حل هستند، در حالی که مشکلات انطباقی در برابر این گونه راه حلها متفاوت است. با توجه به اینکه هوش هیجانی، توان استفاده از احساس و هیجان خود ودیگران دررفتار فردی و گروهی در جهت کسب حداکثر نتایج با حداکثر رضایت است. بنابراین، تلفیق دانشهای لازم و تواناییهای هیجانی در مدیریت و کارمندان می تواند در سوق دادن سازمان به سوی دستیابی به هدف

کارساز و مفید باشد.

ادبیات موضوعی

براساس بررسی هایی که انجام شد ، تحقیقات صورت گرفته در مورد هوش هیجانی بیشتر در مورد مسائل مربوط به رهبران و مدیران سازمانی ، علوم تربیتی ، زناشویی ، ورزشی بوده و کمتر در باره مسائل مربوط به مدیریت منابع انسانی و توجه به کارمندان و نیروی فروش ، این تحقیقات انجام گرفته است که در ادامه به چند مورد از آنها انجام شده اشاره می گردد.

تحقیقات انجام شده در ایران

1- آقای منوچهرجویباری از موسسه عالی آموزش و پرورش مدیریت و برنامه‌ریزی به مقایسه هوش هیجانی در میان سطوح سه گانه مدیران (عالی - میانی - پایه ) سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و سازمانهای تابعه پرداخته است .یافته های این پژوهش نشان داد که وضعیت هوش هیجانی در سطوح مختلف مدیریت متفاوت بوده و این تفاوت در سطح معناداری 05/0 می باشد همچنین در سه بعد خودآگاهی ،انگیزش و خود نظمی مدیران با هم تفاوت داشته و در دو بعد دیگر یعنی همدلی و مهارتهای اجتماعی تفاوتی مشاهده نگردیده است.

2- خانم سیما حسنخوئی ازدانشگاه الزهرا.دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی به بررسی رابطه هوش هیجانی و مهار شغلی با رضایت شغلی مدیران مدارس شهر بیرجند پرداخته که نتایج این تحقیق نشان داد که بین هوش هیجانی و رضایت شغلی رابطه وجود دارد و همچنین مردان و زنان در چهار بعد خودآگاهی ، انگیزش، خود نظم دهی و مهارتهای اجتماعی تفاوتی نداشته اما همدلی در بین زنان بیشتر از مردان است.

3- آقای کوروش بنی هاشمیان از دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس رابطه هوش هیجانی ، سبک رهبری و کارآمدی مدیران مدارس را مورد بررسی قرارداده است . حاصل این تحقیق عبارتنداز : الف- مدیرانی که از هوش هیجانی بالاتری نسبت به سایر مدیران برخوردارند از سبک مدیریت مشارکتی بیشتر استفاده مس کنند. ب- زنان بیشتر از مردان از سبک مشارکتی استفاده می کنند. پ- درمدارسی که مدیران از سبک مشارکتی استفاده می کنند معلمان از رضایت شغلی بیشتری برخوردارند. ت – بین سبک رهبری مدیران و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه ای وجود ندارد. ث- زنان در مقایسه با مردان از هوش هیجانی بیشتری برخوردارند.

4- خانم شقایق زهرایی ازدانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه الزهراء به بررسی تاثیر آموزش برخی مولفه‌های هوش هیجانی بر رضایت شغلی و بهره‌وری کارکنان شرکت مهندسی و ساخت تاسیسات دریایی پرداخته است . نتایج این تحقیق نشان دادکه آموزش بر افزایش رضایت شغلی کارکنان و مولفه های آن و همچنین بهبود ارزیابی اولیه از دید مدیران و مولفه های آن اثربخش نبوده است اما بر افزایش بهره وری کارکنان و مولفه های آن و بهبود ارزیابی کارکنان از دید مدیران و مولفه های آن به جز کمیت کار و ریسک پذیری در دراز مدت تاثیر معنی داری داشته است.

5 - اقای محمد علی بشارت به بررسی رابطه ابعاد شخصیت وهوش هیجانی پرداخته است. ایشان در این پژوهش نوع رابطه ابعاد شخصیت شامل نوروزگرایی برونگرایی تجربه پذیری همسازی و وظیفه شناسی با هوش هیجانی در بین دانشجویان رشته های مختلف دانشگاه تهران بررسی نموده است. نتایج پژوهش نشان داده است که بین هوش هیجانی و ابعاد برون گرایی تجربه پذیری همسازی و وظیفه شناسی همبستگی مثبت معنی دار و بین هوش هیجانی و نوروزگرایی همبستگی منفی معنی داری وجود دارد.
6- خانم معصومه اسماعیلی دکتر احدی دکتر دلاور و دکتر شفیع آبادی به بررسی تاثیر آموزش مولفه های هوش هیجانی بر سلامت روان پرداخته اند . در این پژوهش که باطرحی آزمایشی انجام شده است گروه آزمایشی در معرض آموزش مولفه های هوش هیجانی قرار گرفته و در جلسات آموزشی طراحی شده در هفته شرکت نموده اند. تحلیل یافته های تحقیق نشان داد که آموزش مولفه های هوش هیجانی در افزایش سلامت روان موثر بوه و علائم بیماری را در مولفه های سلامت روان کاهش داده است . لذا آموزش مولفه های هوش هیجانی سبب ارتقای سلامت روانی می شود بطوری که فرد بهره بهتری در گزارش های شخصی از موفقیت در مقابله بامشکلات به دست می آورد . این مقاله در فصلنامه روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران شماره 49 شهریور 86 به چاپ رسیده است.

7- خانم ایران ذراتی آقای امیر امین یزدی و پرویز آزاد فلاح به بررسی رابطه هوش هیجانی و سبک های دلبستگی پرداخته اند. این پژوهش در بین دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد انجام شده و نتایج نشان می دهد که بین سبک دلبستگی ایمن و هوش هیجانی رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد. سبک دلبستگی ناایمن مضطرب - دوسوگرا با هوش هیجانی رابطه معکوس و معنادار داشت . مردان و زنان در این پژوهش از نظر هوش هیجانی تفاوت معناداری نداشتند. تحلیل دراین تحقیق نشان داد که سبک های دلبستگی پیش بینی کننده خوبی برای هوش هیجانی و مولفه های آن هستند. انها در این پژوهش نتیجه گرفتند که روابط کودک والدین زمینه مهم و تاثیر گذاری بر رشد توانایی های کودکان است که آنان را قادر می سازد تا درمورد خودشان دیگران و تعاملات اجتماعی بیاموزند. این مقاله در فصلنامه تازه های علوم شناختی شماره 29 بهار 85 به چاپ رسیده است.

8- آقای منصور حکیم جوادی و آقای جواد اژه ای به بررسی رابطه کیفیت دلبستگی و هوش هیجانی در دانش آموزان عادی و تیز هوش پرداخته اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که بین کیفیت دلبستگی و هوش هیجانی رابطه معناداری وجود دارد. تحلیل واریانس چند عاملی نشان از معناداری اثر جنس در زیرمقیاس مقابله حرمت خود روابط بین فردی خود آگاهی هیجانی و خود شکوفایی داشت.
نتایج نشان از دلبستگی بیشتر تیز هوشان به همسالان و دلبستگی بیشتر گروه عادی به خانواده داشت. دختران دارای هوش هیجانی بیشتری از پسران بودند. این مقاله در فصلنامه روانشناسی شماره 30 تابستان 83 به چاپ رسیده است.

9- آقای دکتر محمد علی بشارت تاثیر هوش هیجانی بر کیفیت روابط اجتماعی را مورد بررسی قرار داده است. این پژوهش در بین دانشجویان دانشگاه تهران انجام شده و نتایج حاصل موید آن است که بین هوش هیجانی و مشکلات بین شخصی دانشجویان همبستگی منفی معنادار وجود دارد . هوش هیجانی همچنین با زمینه های مختلف مشکلات بین شخصی دانشجویان همچون قاطعیت صمیمیت مسئولیت پذیری هم بستگی معنی دار دارد. هوش هیجانی با تقویت سلامت روانی توان همدلی با دیگران سازش اجتماعی رضایت از زندگی مشکلات بین شخص را کاهش می دهد و زمینه بهبود روابط اجتماعی را فراهم می سازد.هوش هیجانی همچنین از راه ویژگی های ادراک هیجانی آسان سازی هیجانی شناخت هیجانی و مدیریت هیجان ها و با ساز و کارهای پیش بینی افزایش توان کنترل و تقویت راهبردهای رویارویی کار آمد به فرد کمک می کند تا کیفیت روابط اجتماعی را بهتر سازد. این مقاله در فصلنامه مطالعات روانشناختی شماره 3 تابستان 86 به چاپ رسیده است.

تحقیقات انجام شده در خارج از ایران

1- رایس (1999) متخصص آمریکایی در زمینه منابع انسانی، مقیاس چند عاملی هوش هیجانی را روی 164 نفر از کارکنان عادی و 11 نفر از رهبران این کارکنان که در یک شرکت بیمه مشغول به کار بودند، اجرا کرد و با این آزمون به ارزیابی هوش هیجانی آنان پرداخت. همبستگی بین نمره های مربوط به گروه رهبران درآزمون هوش هیجانی با نمره های کارآیی آنان که توسط مدیران اداره درجه بندی شده بود (51/0= r) محاسبه شد. همبستگی بین میانگین نمره های گروه در آزمون هوش هیجانی و امتیازبندی مدیران از عملکرد آنان در ارائه خدمات به مشتریان (46/0= r) بود. در این بررسی، رابطه بین هوش هیجانی و عملکرد پیچیده بود. مثلاً نمره هوش هیجانی بالاتر رهبر گروه که از طریق آزمون هوش هیجانی اندازه گیری شده بود، با امتیاز بندی مدیران از نظر دقت گروه در رسیدگی به شکایات مشتریان، رابطه منفی (35/0= r) داشت، در حالی که عملکرد امتیازبندی شده توسط اعضای گروه همبستگی مثبت و نسبتاً بالایی (58/0 = r) با هوش هیجانی داشت.

2- یک گروه تیم تحقیق استرالیایی که توسط «جردن»، «اشانازی»، «هارتل» و «هوپر» (1999) رهبری می شد. عملکرد 44 گروه را طی دوره زمانی 9 هفته‌ای مورد بررسی قرار داد. هوش هیجانی اعضای گروهها با استفاده از یک مقیاس خود سنجی که براساس مدل مایر و سالووی طراحی شده بود، اندازه گیری شد. محققان، عملکرد گروههایی که در زمینه هوش هیجانی بالا یا پائین بودند را تحلیل کردند. در آغاز مطالعه، عملکرد گروههایی که هوش هیجانی بالایی داشتند. به طور معناداری بیشتر از عملکرد گروههایی بود که هوش هیجانی پائینی داشتند و در پایان هفته نهم، عملکرد هر دو گروه در یک سطح قرار داشت.

3- وانگ ولاو تاثیرات مهارتهای مدیریت هیجانی را در عملکرد شغلی رضایت شغلی تعهد سازمانی و نقل و انتقال کارکنان بررسی کردند. آنان دریافتند که هوش هیجانی با عملکرد شغلی و رضایت شغلی رابطه معنی داری دارد.

4- بار- آن و پارکر بیان کردند که در بیشتر شاخص های EQ گروههای مسن تر نسبت به گروههای جوانتر به طور قابل ملاحظه ای امتیاز بالاتر کسب کردند و پاسخ دهندگان با سن نزدیک به 50 سال بالاترین میانگین امتیاز ها را کسب کردند.

5- بر اساس پژوهش بار- آن در سال 1997 با نمونه ای نرمال در امریکای شمالی خانمها مهارت های بین فردی قوی تری را نسبت به آقایان نشان دادند. اما مردان دارای ظرفیت درون فردی بیشتر مدیریت هیجانات بهتر و انطباق پذیری بیشتر نسبت به زنان بودند. زنان از هیجانات آگاهی بیشتری نشان می دهند . از نظر بین فردی بهتر رابطه برقرار می کنند و از نظر اجتماعی نسبت به مردان احساس مسئولیت بیشتری می کنند. مردان عزت نفس بهتری دارند و خوش بین تر از زنان هستند .

6- دولویکس و هیگس نیز در تحقیقات علمی خود نشان دادند که هوش هیجانی با پیشرفت و موفقیت فردی در محیط سازمان و نیز با عملکرد فردی همبستگی زیادی دارد.

هوش

هوش یکی از جذابترین و جالب توجه ترین فراینده های روانی است که جلوه های آن در موجودات مختلف به میزان متفاوت مشاهده می شود . واژه هوش کیفیت پدیده ای را بیان می کند که دارای حالت انتزاعی بوده و قابل رویت نیست . به علت دارا بودن چنین ویژگی تعریف آن مشکل است و ازاینروتعاریف متعددی ازآن ارائه شده است .برخی هوش را کنش مغزی و توان روانی موجود زنده می دانند.عده ای هوش را بیشتر درحل مسایل وامور تلقی می کنند .به نظرافرادی دیگرهوش ترکیبی از تفکر و تخیل است .به نظر اشخاصی دیگر هوش درک روابط علت و معلولی میان پدیده ها است .

و...

مبانی نظری تبلیغات، فروش محصول

۶ بازديد ۰ نظر

مبانی نظری تبلیغات، فروش محصول

مبانی نظری تبلیغات، فروش محصول

دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 23 کیلو بایت
تعداد صفحات 12
برای دانلود فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

توضیحات:

دانلود مبانی نظری تبلیغات،فروش محصول در 12 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

بخشی از متن :

مبانی نظری تبلیغات،فروش محصول

فصل دوم: پیشینة تحقیق

تاریخچه :‌

پانزده سال پس از پایان جنگ جهانی دوم ،‌تبلیغات آمریکایی، مسائل مربوط به خودروها، بزرگراه ها، الگوهای جدید مصرف شهری و انفجار رسانه های تبلیغاتی را به مرحله ای سوق دادند که موفق ترین نقطه تاریخ آمریکا از سال های دهه بیست به بعد بود. با پشت سر گذاشتن قحطی دوران رکود اقتصادی و تنگناهای زمان جنگ ،‌سود حاصل از تبلیغات دو برابر شد و فقط در پنج سال ( از 1945 تا 1950 ) از 9/2 میلیارد دلار به 7/5 میلیارد دلار رسید.

خیلی از خاطره انگیزترین آگهیهای دهه پنجاه به طریقه متحرک سازی یا نقاشی‌های ثابت بود.

معروف ترین آنها، نقاشی متحرک ژل –ا بود که کار مشترک موریس سنداک و سائول استینبرگ به حساب می آمد. برخی از شخصیت های خلاق شده در آن زمان هنوز به کار گرفته می‌شود مثل پریان در حال غرق پاک کننده آژاکس ،‌طوطی تیغ ژیلت، پنگوئن سیگار کول و اسپیدی آلکا- سلتزر.

زنان صرفاً در خدمت فروش نبودند بلکه به خرید اجناس کمک می‌کردند. به تبع امروز نهی هایی که در استفاده از زنان به عنوان معرف اجناس پیش آمد در نظام تبلیغات ردپایی آشکار از توصیف مردانه به چشم می خورد.

برای اینکه بخواهیم به موج تازه ای که در تبلیغات پدید آمده بود اشاره کرد باید از آگهی آلکا-سلتزر یاد کرد که در 1964 ساخته شد. این آگهی درباره معده و اشتها بود. سال ها بود که کودک کارتونی به نام اسپیدی آلکا –سلتزر مردم را زیر سلطه خود داشت. این کودک کلاهی قرصی شکل به سر داشت و با جیغ و داد و صدای حاصل از باز کردن شیشه نوشیدنی ها ،‌مردم را سرگرم می‌کرد. آژانس جک تینکر با بررسی این کارتون تصمیم گرفت که به آن کمی طنز و واقع گرایی اضافه کند. فیلمی‌که آن آژانس ساخت چیز زیادی برای نمایش نداشت اما خیلی سریع موفق شد که مردم را به وجد در آورد و در آنها ایجاد هیجان کند. پیام آگهی این بود :‌هیچ اهمیت ندارد که معده شما چه شکلی دارد ،‌اما اگر دوست ندارید معده تان از شکل بیفتد ،‌از آلکا –سلتزر استفاده کنید. پس از مدتی ،‌این فیلم به یک نمونه کلاسیک تبدیل شد.

برنامه های تلویزیونی مرسوم در اواسط دهه شصت، کمدی های دیوانه وار بودند که موقعیت های خیالی داشتند. آن موقع بهترین دوست اسبی سخنگو، بهترین همسر زنی ساحره ،‌بهترین عمو موجودی اهل مریخ و بهترین مادر خودرو بود. با در نظر گرفتن آن زمان کمی عجیب به نظر می آید که یکی از مهم ترین شخصیت های عامه پسند، شوالیه ای سفید به نام آژاکس باشد.

فهرست مطالب :

تاریخچه :‌

فرق روابط عمومی و تبلیغات :

فروش به خودی خود رخ نمی‌دهد:

هزینه وفاداری مشتری‌:‌

آگهی تلویزیونی را چگونه بسازیم تا محصولاتمان را بفروشد :

ماتریس ذهنی فروش در تبلیغات :

آگهی خوب چیست ؟‌

واژه پروپاگاندا در تبلیغات :‌

نتایج :‌

نظریه :

منابع و ماخذ :