مبانی نظری پرخاشگری و اختلال دو قطبی
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 61 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 84 |
دریافت فایل
توضیحات :
مبانی نظری پرخاشگری و اختلال دو قطبی در 84 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
فهرست مطالب :
فصل دوم: پیشینه و ادبیات تحقیق 13
پرخاشگری 14
انواع پرخاشگری 18
علل وانگیزه های پرخاشگری 22
کروموزمهای جنسی و پرخاشگری 25
نظریه یادگیری اجتماعی 30
پرخاشگری چگونه یادگرفته می شود 35
کنترل پرخاشگری 41
اختلال دوقطبی 47
دیس وتایمی و سیکلوتایمی 51
سیکوتیک در برابر نوروتیک 53
افسردگی قطبی 65
نظریه های مربوط به افسردگی 67
نقش وراثت در اختلالات دو قطبی 72
الگتروشوک درمانی 76
نظریه های روان یویایی 81
نظریه یادگیری 86
نظریه شناختی 93
بی پناهی آموخته شده اولیه
بخشی از متن :
پرخاشگری:
نفر مورد تجاوز جنسی قرار می گیرد- نشان می دهد که در کشور ما، پرخاشگری یکی از پدیده های مهم روانی ـاجتماعی است که قسمت اعظم تاریخ مدون انسان پیرامون آن رقم خورده است. برخی سپیده دم تاریخ را با بیان قتل هابیل بدست قابیل آلوده به پرخاشگری و خشونت می دانند. کوالسکی بر اساس پژوهشهای انجام شده خود می نویسد: از 5600 سال پیش تا امروز بشر فقط 292 سال در صلح و صفا گذارنیده و بقیه را در جنگ و ستیز بوده است اگر تاریخ انسان را ورق بزنیم پر است از خونخواری و قتل و غارت و کشتار و بزرگترین افتخار قهرمانان تاریخ این بوده است که توده های گسترده تری از انسانها را کشته یا به کشتن داده اند. از آن سردار رومی می توان نام برد که چهل هزار غلام را در روم به صلیب کشیده است. پادشاهی که فرمان داد تا هزاران نفر از هواداران یک عقیده را در زمین بکارند و یا از آتیلا و چنگیز ذکری به میان آورد که مردم شهرهای چندهزار نفری را قتل عام کردند و تیمور که سراسر ایران را از کله انسان مناره ساخت و یا از ترومن که صد هزار ژاپنی را در لحظه ای به هلاکت رساند... این است بیلان تاریخ بشر!
در طی این جنگ و ستیزها، شمار افرادی که کشته شده و یا در اثر بیماریهای واگیری از میان رفته اند، بالغ بر سه میلیلارد و ششصد میلیون نفر بوده است؛ یعنی معادل کل جمعیت فعلی کره زمین. اهمیت موضوع وقتی روشن می شود که بدانیم شمار کشته شدگان در امریکا بین سالهای 1971 تا 1975 بیشتر از تلفات ارتش امریکا در ویتنام بوده است. در سال 1975 از هر ده هزار نفر امریکایی یک نفر بطور پرخاشگرانه کشته شده است. در مقایسه آماری پرخاشگری و خشونت در ایران با دیگر کشورها- که مثلاَ در هر پنج دقیقه یک نفر به قتل می رسد و در هر ده دقیقه یک هنوز در مقایسه با بسیاری از کشورهای بزرگ، حتی معدل خشونت و پرخاشگری در جهان، بسیار پایین است.
روان شناسان اجتماعی، پرخاشگری را به عنوان یکی از رفتارهای بیمارگونه مورد مطالعه قرار می دهند و در تلاشند تا عوامل موثر در پیدایی، افزایش یا کاهش آن را معلوم دارند.
(آزاد، 1381)
تعریف پرخاشگری:
پرخاشگری را رفتاری تعریف کرده اند که هدف آن صدمه زدن به خود یا دیگری باشد و آنچه در این تعریف حائز اهمیت است، قصد و نیت رفتار کننده است یعنی آسیب رسانیدن تصادفی به شخص دیگر، پرخاشگری نیست. مثلاَ اگر توپ فوتبال سهواَ به بازیکن دیگر اصابت کند، پرخاشگری نیست. اما اگر فردی مخصوصاَ بازیکنان را با پا بزند، هل بدهد، تنه بزند و یا فحاشی کند، پرخاشگری است.شاید این تعریف کمتر عینی باشد؛ زیرا می توان از نیات فرد استنباطهای مختلفی کرد. علاوه براین، این تعریف شامل رفتارهایی که ما معمولاَ بدانها «پرخاشگری» می گوسس، نمی شود. مثلاَ کودکی که کودک دیگر را از تاب به زمین پرتاب می کند تا خودش سوار شود، قصد آزار او را ندارد؛ اما دیگران رفتارش را پرخاشگرانه می دانند. در عمل بسیاری از پژوهشگران ترکیبی از این دو تعریف را به کار می برند رفتاری که به دیگران آسیب می رساند، پرخاشگری نامیده می شود، به خصوص وقتی که کودک بداند رفتارش به دیگری آسیب می رساند. اعمال خصمانه ای که از روی قصد باشد نیز پرخاشگری تلقی می شود.
(ماسن و همکاران،1376)
از این رو، ارائه تعریفی روشن و دقیق از پرخاشگری همچون تعریف سایر مفاهیم علوم اجتماعی دشوار است. این مشکل از آنجا ناشی می شود که همواره نمی توان مرز روشن و قاطعی بین رفتارهای پرخاشگرانه و غیر آن ترسیم کرد. به عنوان مثال دقیقاَ نمی توان گفت کدامیک از رفتارهای زیر، نمونه هایی از پرخاشگری محسوب می شود:
- سارقی که به هنگام دزدی با صاحب مال گلاویز می شود؛
- مال باخته ای که در دفاع از اموال خود با دزد درگیر می شود؛
- یک شکارچی که حیوانی را شکار میکند؛
- بازیکن فوتبالی که پس از شکست از حریف، توپ خود را پاره می کند؛
- کودکی که سهواَ به پدر خود سیلی می زند؛
- یک جوخه اعدام که موظف به تیرباران محکوم است؛
- فردی که خودکشی می کند؛
- زنی که از شوهر خود انتقاد می کند و به او غر می زند؛
- مردی که حضور همسرش را در یک مهمانی نادیده می گیرد.
رفتارهای فوق هرکدام بخشی از عناصر یک رفتار پرخاشگرانه اند؛ اما بین آنها باید تفاوت قائل شد. در برخی از آنها یک موجود زنده مورد آسیب قرار می *******د (اعدام یک انسان یا شکار یک حیوان)، در بعضی آسیب به غیر از موجود زنده معطوف می گردد (پاره کردن توپ فوتبال)، در بعضی اوقات گزند ارادی است (مثل شکار) و در برخی مواقع اراده، در آن سهمی ندارد (مانند سیلی زدن کودک به پدر) گاه آسیب جنبه روان شناختی دارد (مانند انتقاد و غر زدن) و زمانی رو به خویشتن دارد (مثل خودکشی) و گاه رو به سوی دیگری دارد (مانند بوکسوری که مشت به حریف می زند)، و در مواقعی نیز انجام وظیفه را می رساند (مانند انجام وظیفه یک جوخه اعدام).
(حسین آزاد، 1381)
انواع پرخاشگری:
روان شناسان اجتماعی دوگونه پرخاشگری را از هم تمیز می دهند:
1-پرخاشگری هدفی: که در آن پرخاشگری خودش هدف است و غالباَ با ایجاد درد و هیجان همراه است. وقتی خواهر و برادری با هم دعوا می کنند و به یکدیگر مشت می زنند و یا توهین به کسی که از او متنفریم و یا صدمه زدن به فردی، برای جبران تحقیری که روا داشته، نمونه هایی از این نوع پرخاگری هستند.