مبانی نظری وپیشینه پژوهش تعارف ومفاهیم سلامت روانی
مبانی نظری وپیشینه پژوهش تعارف ومفاهیم سلامت روانی مبانی نظری وپیشینه پژوهش تعارف ومفاهیم سلامت روانیدانلود مبانی نظری وپیشینه پژوهش تعارف ومفاهیم سلامت روانی مبانینظریوپیشینهپژوهشتعارفومفاهیمسلامتروانیمبانینظریوپیشینهپژوهشتعارفومفاه-------
مبانی نظری وپیشینه پژوهش تعارف ومفاهیم سلامت روانی
فرمت فایل دانلودی: .zipفرمت فایل اصلی: .docx
تعداد صفحات: 51
حجم فایل: 0
قیمت: 69300 تومان
بخشی از متن:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 51 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
سلامت روانی
2-2-1. تعریف سلامت روانی
بر اساس تعریف دانشنامه آزاد ویکیپدیا، سلامت روانی یا سلامت رفتاری سطحی از بهزیستی روانشناختی یا فقدان بیماری روانی است که گویای حالت روانی شخص به گونه ای است که عملکردش در سطح رضایتبخشی از سازگاری هیجانی و رفتاری باشد. از دیدگاه روان شناسی مثبت و یا کلگرایی، سلامت روان ممکن است شامل توانایی فرد برای لذت بردن از زندگی و ایجاد یک تعادل بین فعالیتهای زندگی و تلاش برای دستیابی به انعطافپذیری روانی است.
به گفته سازمان بهداشت جهانی (WHO) سلامت روان شامل بهزیستی ذهنی، خود کارآمدی ادراکشده، خودمختاری، شایستگی، وابستگی بین نسلی و خود شکوفایی معنوی فرد و هیجانی بالقوه، در میان دیگران است. همچنین، WHO بیان میکند که بهزیستی فردی در گروی تواناییهای افراد برای مقابله با استرسهای روزمره زندگی، کار مولد و کمک به جامعه خود میباشد. با این حال، تفاوتهای فرهنگی، ارزیابیهای ذهنی و رقابت حرفهای نظریهها همگی بر چگونگی تعریف سلامت روانی اثرگذار میباشد.
2-2-2. دیدگاههای مربوط به سلامت روان
مکتب روانپریشی
زیگموند فروید
به نظر فروید اکثر مردم به درجات مختلف رواننژند هستند و سلامت روانشناختی یک ایده آل است نه یک هنجار آماری. به عقیده او، ویژگیهای خاصی برای سلامت روانشناختی ضرورت دارد. نخستین ویژگی هشیاری (خودآگاهی) است؛ یعنی هر آن چه ممکن است در ناهشیاری (ناخودآگاهی) موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود.
به عقیده فروید انسان متعارف کسی است که مراحل رشد روان جنسی را با موفقیت گذرانیده باشد و در هیچیک از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد. به نظر او کمتر انسانی متعارف به حساب میآید و هر فردی به نحوی نامتعارف است. فروید انسان نامتعارف را به دو گروه رواننژند و روانپریش تقسیم میکند و هسته مرکزی بیماری روانی را اضطراب میداند. به عقیده فروید نوع مکانیزم های دفاعی مورد استفاده افراد سالم رواننژند و روانپریش متفاوت است. شخص سالم از مکانیزم های دفاعی نوع دوستی، پیشبینی، شوخطبعی، والایش و سرکوب استفاده میکند (نجات، 1378).
آلفرد آدلر
زندگی به عقیده آدلر «بودن» نیست بلکه «شدن» است. بنابر نظر آدلر فرد برخوردار از سلامت روانشناختی توان و شهامت یا جرأت عمل کردن را برای نیل به اهدافش دارد. چنین فردی جذاب و شاداب است و روابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد. فرد دارای سلامت روان مطمئن و خوشبین است و ضمن پذیرفتن اشکالات خود در حد توان اقدام به رفع آنها میکند. سلامت روان به عقیده آدلر یعنی داشتن اهداف مشخص در زندگی، داشتن فلسفهای استوار و مستحکم برای زیستن، مفید بودن برای همنوعان، جرأت و شهامت و قاطعیت، کنترل داشتن بر روی عواطف و احساسات، داشتن هدف نهایی کمال و
تحقق نفس، پذیرفتن اشکالات و کوشیدن در حد توان برای حل اشتباهات. فرد سالم به عقیده آدلر از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست. فرد دارای سلامت روان به نظر آدلر روابط خانوادگی صمیمی و مطلوبی دارد و جایگاه خودش را در خانواده و گروههای اجتماعی به درستی میشناسد. فرد سالم در زندگی هدفمند و غایت مدار است و اعمال او مبتنی بر تعقیب این اهداف است. عالیترین هدف شخصیت سالم به عقیده آدلر تحقق «خویشتن» است. فرد سالم مرتباً به بررسی ماهیت اهداف و ادراکات خویش میپردازد و اشتباهاتش را برطرف میکند. چنین فردی خالق عواطف خودش است نه قربانی آنها. آفرینش گری و ابتکار فیزیکی از دیگر ویژگیهای سلامت روانشناختی است. فرد سالم از اشتباهات اساسی پرهیز میکند. اشتباهات اساسی شامل تعمیم افراطی، اهداف نادرست و غیرممکن، درک نادرست و توقع بیمورد از زندگی، تقلیل یا انکار ارزشمندی خود، ارزشهای و باورهای غلط میباشد. فرد سالم دارای علاقه اجتماعی و میل به مشارکت اجتماعی است. چنین فردی سعی در کاستن عقده حقارت خود دارد و به دنبال غلبه و چیرگی بیشتر بر بی جرأتی است (همان).
کارل یونگ
فرایندی که موجب یکپارچگی شخصیت انسان می شود، فردیت یافتن یا تحقق خود است. این فرایند خود شدن، فرایندی طبیعی است. این کیفیت در واقع گرایشی چنان نیرومند است که یونگ آن را غریزه میداند. در انسان فردیت یافته هیچیک از وجوه شخصیت مسلط نیست، نه هشیار و نه ناهشیار، نه یک کنش یا گرایش خاص و نه هیچیک از سنخهای کهن، بلکه همه آنها به توازنی هماهنگ رسیدهاند.
اشخاص فردیت یافته باید از همه نیروهای سایه، چه ویرانگر و چه سازنده، آگاه شوند. باید وجه تاریک طبیعت، جوششهای حیوانی و ابتدایی خود از قبیل میل به ویرانگری یا خودخواهی را دریابند و بپذیرند. این به معنای تسلیم شدن یا رفتن زیر سلطه آنها نیست، بلکه صرفاً پذیرش وجود آنها است.
گام بعدی فرایند فردیت یافتن، ضرورت سازش با دوگانگی جنسی روانی است. مرد باید آنیما (خصوصیات زنانه) و زن نیز آنیموس (خصوصیات مردانه) شان را بیان کنند.
ویژگی دیگر، یکپارچگی خود است. همه جنبههای شخصیت یکپارچگی و هماهنگی مییابند به گونهای که همه آنها بتوانند بیان شوند.