پیشینه تحقیق یادگیری و سازمان یادگیرنده
مبانی نظری یادگیری و سازمان یادگیرندهمبانی نظری یادگیری مبانی نظری سازمان یادگیرندهپیشینه تحقیق یادگیری پیشینه تحقیق سازمان یادگیرندهیادگیریسازمان یادگیرنده-------
پیشینه تحقیق یادگیری و سازمان یادگیرنده
فرمت فایل دانلودی: .zipفرمت فایل اصلی: word
تعداد صفحات: 61
حجم فایل: 173
قیمت: 51721 تومان
بخشی از متن:
فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 61
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
منابع کامل
ممکن است در توضیحات بهم پیوستگی در کلمات وجود داشته باشد ولی در فایل word اینگونه نیست.
قسمتی از متن:
یادگیری
یادگرفتن به معنای تقویت دانایی، به کمک تجربه است که از پیگیری امور بدست میآید. یادگیری به طور مداوم در طی زمان و در مسیر زندگی واقعی بدست میآید و کنترل آن تقریبا دشوار است اما به واسطة این یادگیری، دانشی پایدار تولید شده و فرد یادگیرنده این توانایی را می یابد که هنگام برخورد با موقعیتهای مختلف، رفتاری اثربخش داشته باشد. همه سازمانها یاد می گیرند، به این معنا که با پیرامون خود سازگاری یافته و راههای درست مواجهه با تغییرات محیطی را می آموزند، منتهی برخی سازمانها سریعتر و اثربخشتر یاد میگیرند. آنچه که موجب اثربخشی بیشتر سازمانهای یادگیرنده میشود، پیادهسازی فرآیند مدیریت دانش در این سازمانهاست. سنگه چهار عنصر اصلی یادگیری را به شرح زیر تعریف میکند:
1ـ اقدام[1]: انجام یک وظیفه یا کار در قالب چهارچوب موارد مشابه تجربه شده.
2ـ تأمل[2]: مشاهده اعمال و افکار خود و کالبدشکافی کارهای انجامشده.
3ـ ارتباط[3]: خلق ایده هایی برای اقدام و ساماندهی آنها در قالبهای جدید.
4ـ تصمیم[4]: تهیه و تدوین رویه و رویکردی برای اقدام
یادگیریوسیلهای است که نه تنها از طریق آن به کسب مهارت و دانش پرداخته میشود بلکه ارزشها و نگرشها و واکنشهای هیجانی نیز بدست میآید. یادگیری ریشه در علم روانشناسی دارد.
روانشناسان دو نوع تعریف از یادگیری دارندکه دو مفهوم مشترک، ولی کاملاً متفاوت میباشند:
1- رفتارگرایانه[5]: یادگیری عبارتست از یک تغییر نسبتاً با دوام(دائمی) در رفتار که در نتیجه تمرین و تجربه حاصل میشود.
2-شناختگرایانه[6]: یادگیری عبارتست از یک تغییر نسبتاً بادوام (دائمی) در ارتباطات (پیوندهای) ذهنی[7] که در اثر تجربه صورت میگیرد.
هر دو تعریف در این وجه مشترکند که تغییر را به تجربه[8] نسبت میدهند. دیدگاه رفتارگرا بر ارتباط میان محرکها و پاسخهای قابل مشاهده تأکید دارد. دیدگاه شناختی بر نقش فرآیندهای ذهنی مربوط به یادگیری اصرار میورزد. اطلاع از اصول و نظریات رفتارگرایی و شناختگرایی میتواند یادگیری سازمانی را تسریعبخشد. یادگیری فرآیندی مادامالعمر است، یادگیری قلب تغییر و تحول و فعالیتهای بهرهوری است. یادگیری به معنای تقویت دانایی به کمک تجربه است که از پیگیری امور بدست میآید و فرد یادگیرنده این توانایی را مییابد که هنگام برخورد با موقعیتهای مختلف رفتاری اثربخش داشته باشد. (سبحانینژاد، 1385، ص 50)
یادگیری سازمانی
آرگریس و شون (1996)، که دوتن از پژوهشگران اولیه در این زمینه هستند، یادگیری سازمانی را به عنوان فرایند کشف و تصحیح اشتباهات تعریف می کنند. از نظر ایشان فراگیری در سازمآن ها از طریق فعالیت افراد صورت می پذیرد. در واقع یک سیستم اکولوژیکی از عوامل تحت عنوان سیستم یادگیری سازمانی، تسهیل کننده یابازدارنده فعالیتهای یادگیری افراد است.
به نظر داج سون[1] (1993)، یادگیری سازمانی به عنوان "روشی که سازمآن ها ایجاد، تکمیل و سازماندهی می کنند تا دانش و جریآن های عادی کار در رابطه با فعالیت هایشاندر داخل فرهنگ هایشان و همچنین کارآیی سازمان را از طریق بهبود بکارگیری مهارت های گسترده نیروی کارشان، انطباق دهند و توسعه بخشند" مطرح میباشد.
سایمون[2](1991)یادگیری سازمانی را ؛رشد بینش و تجدید ساخت دهی و بازنگری موفقیت آمیز مشکلات سازمانی توسط افراد تعریف کرده است که نتایج آن در عوامل ساختاری ونتایج سازمان منعکس شود (سبحانی نژاد و همکارن،1385ص52).
یادگیریسازمانی عبارت است از افزایش توان سازمان برای انجام کارهای موثر و کارا ست. بنابراین عمل یادگیری در سازمان زمانی اتفاق می افتد که اولا مدیران و افراد کلیدی سازمان نسبت به پدیده های مربوط به سازمان، فهم و بصیرت پیدا کرده باشند و ثانیاً این شناخت در کنار عملکرد آنها و مجموعه سازمان نمود پیدا کند(سنگه، 1990).