مبانی نظری و پیشینه تاثیر گسترش مالی و تجاری بر رشد اقتصادی کشورها
مبانی نظری و پیشینه تاثیر گسترش مالی و تجاری بر رشد اقتصادی کشورها مبانی نظری و پیشینه تاثیر گسترش مالی و تجاری بر رشد اقتصادی کشورهادانلود مبانی نظری و پیشینه تاثیر گسترش مالی و تجاری بر رشد اقتصادی کشورها مبانینظریوپیشینهتاثیرگسترشمالیو-------
مبانی نظری و پیشینه تاثیر گسترش مالی و تجاری بر رشد اقتصادی کشورها
فرمت فایل دانلودی: .zipفرمت فایل اصلی: .docx
تعداد صفحات: 22
حجم فایل: 20
قیمت: 55310 تومان
بخشی از متن:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
نظریه مهم وجود دارد. الگوی زیستی، الگوی روان پوششی، الگوی شناختی و الگوی رفتاری، این نظریه ها همپوشی دارند ولی هر یک بر تمرکز به یک جنبه افسردگی گرایش دارند.
الگوی زیستی افسردگی
به اعتقاد الگوی زیستی، افسردگی اختلال بدن است. اگر چه در مجموع افسردگی
می تواند به وسیله مشکل موجود در هر یک از اندام های بدن ایجاد شود، گمانه زنیها تقریباً به طور کامل بر مغز و به ویژه بر کاهش نوعی مواد ( آمینهای بیوژنیک ) متمرکز شده اند که به انتقال تکانه های عصبی در طول فواصل موجود بین سلولهای عصبی کمک می کنند. چهار سرنخ وجود دارد که
نشان می دهند بدن عمیقاً در افسردگی درگیر است(شویلر، 1974). اولاً افسردگی تا اندازه ای بعد از دوره های تغییر فیزیولوژیکی طبیعی در زنان رخ می دهد: بعد از به دنیا آوردن کودک، هنگام یائستگی و درست قبل از قاعدگی، ثانیاً شباهت قابل ملاحظه ای بین نشانه ها در فرهنگ ها، جنسیت ها، سنین، و نژادها حاکی از یک فرایند زیستی زیر بنایی است. ثانیاً، درمان های بدنی، به ویژه داروهایی مانند داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای و بازدارنده های MAO ، و شوک برقی تشنج آور، افسردگی را به طور موثری درمان می کنند. و بالاخره اینکه گاهی افسردگی به صورت عوارض جانبی داروها در افراد بهنجار ایجاد می شود، به ویژه افسردگی می تواند به وسیله رزرپین ایجاد شود که داروی کاهش دهنده فشار خون است (شویلر، 1974) همینطور این الگو بیان می کند که داشتن عضو خانواده افسرده خطر ابتلا به افسردگی را افزایش می دهد (روزنهان و سلیگمن 1981).
این سرنخها عامل محرکی برای یافتن مبنای زیستی افسردگی بوده اند.
الگوی روان پویشی افسردگی
نظریه پردازان روان پویشی بر سه علت افسردگی تاکید می کنند: خشمی که متوجه خود شده است، دلبستگی پیش از اندازه به دیگران برای عزت نفس و درماندگی در رسیدن به هدفها.
خشمی که متوجه فرد شده است:
روان کاوان پیشین، اولین کسانی بودند که در الگوی روان پویشی به شناخت افسردگی کمک کردند. کارل آبراهام و زیگموند فروید (1917) در مقاله کلاسیک خود به نام (داغداری و مالیخولیا) بر اهمیت خشمی که متوجه خود شده است در ایجاد افسردگی، تاکید کردند.
افراد افسرده به ظاهر خالی از خشم به نظر می آیند، و این باعث می شود که انسان گمان کند خشم انها در درونشان مهار شده است. از نظر فرودید، سرنخ اصلی به حالت درونی آنها از تفاوت بین داغدیدگی معمولی و افسردگی به دست می آید. افراد بهنجار و افسرده نسبت به از دست دادن فردی که دوستش دارند دو واکنش متفاوت نشان می دهند. دنیا به نظر فردی که عزادار است پوچ به نظر می رسد، ولی عزت نفس او تهدید نمی شود. فرد عزادار از این ضایعه جان سالم به در می برد. در مقابل از دید فروید، فرد افسرده قویاً احساس بی ارزشی نموده وخود را سرزنش می کند. او احساس بی ارزشی وگناه می کند، او خود را به خاطر ناتوان بودن ملامت می کند. این سرزنش خود معمولاً اخلاقی است، کاملاً ناموجه است، و از ان مهمتر، علناً و با بی شرمی نشان داده می شود. این حالت
سرنخی را در اختیار می گذارد، مبنی بر اینکه خشمی که متوجه خود شده است فعالانه بر انگیخته شده و موجب عزت نفس کم می شود.
به نظر فروید، این انگیزش برای تنبیه خود ار رویدادهای کودکی فرد افسرده ناشی می شود خود فرد افسرده در دوران کودکی خود عشق شدیدی را پرورش می دهد که با دلسردی فردی دیگر تضعیف می شود. او از اینکه دلسرد شده است احساس خشم می کند. وانرژی لیبیدویی نهفته در عشق آزاد می شود، ولی متوجه فرد دیگری نمی شود. در عوض من (ego) با خود از دست رفته همانند سازی کرده یا او را جذب می کند، و لیبدوی آزاد شده متوجه این بخش از من می شود. خشمی که در اصل نسبت به آن شخص احساس می شده اکنون به خود (self) بر می گردد. ضایعات و طرد بعدی این ضایعه اولیه را دوباره فعال می سازد و باعث می شوند که خشم فرد افسرده متوجه شخص خیانتکار اصلی شود که اکنون در سن او ادغام شده است.