مبانی نظری حسابداری حاکمیت شرکتی
مبانی نظری حسابداری حاکمیت شرکتی خرید ارزان مبانی نظری حسابداری حاکمیت شرکتی-------
مبانی نظری حسابداری حاکمیت شرکتی
فرمت فایل دانلودی:فرمت فایل اصلی: .docx
تعداد صفحات: 45
حجم فایل: 95
قیمت: 54000 تومان
بخشی از متن:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : Word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 45 صفحه
قسمتی از متن Word (..docx) :
فصل دوم مروری برتحقیقات انجام شده 2-1- مقدمهبررسی مطالعات موجودنشان میدهدکه هیچ تعریف موردتوافقی درموردحاکمیت شرکتیوجودندارد. تفاوتهای چشمگیری درتعریف براساس کشورموردنظروجوددارد.حتی درآمریکایاانگلستان نیزرسیدن به تعریف واحدکارچندان آسانی نیست.تعریفهای موجودازحاکمیت شرکتی دریک طیف وسیع قرارمیگیرندکه دیدگاههای محدوددریکسوودیدگاههای گسترده درسوی دیگرطیف قراردارند.دردیدگاههای محدود، حاکمیت شرکتی بهرابطه شرکت وسهامداران محدودمیشود.این دیدگاه،الگویی قدیمی است که درقالب نظریه نمایندگی بیان میشود.درآنسوی طیف،حاکمیت شرکتی رامیتوان به صورت شبکهای ازروابط درنظر گرفت که نهتنهامیان شرکت ومالکان آنها(سهامداران)بلکه میان شرکت وتعدادزیادی ازذینفعان نظیر کارکنان، مشتریان،فروشندگان ودارندگان اوراق قرضه وجوددارد.چنیندیدگاهی درقالب نظریه ذینفعان مطرح میشود. تعریفهای مختلف ازحاکمیت شرکتی وجوددارد،ازتعریفهای محدود ومتمرکز برشرکتها و سهامداران آنها گرفته تاتعریفهای جامع،ودربرگیرنده پاسخگویی شرکتهادربرابرگروه بیشماری از سهامداران، افرادیا ذینفعان.شواهدموجودحکایت ازآن داردکه حاکمیت شرکتی یکی ازرایجترین عبارتها در مطالعات تجارت جهانی درشروع هزاره جدیدشده است.فروپاشی شرکتهای بزرگی مانندانرون و ورلدکام درآمریکادرسالهای اخیر،توجه همه رابه نقش برجسته حاکمیت شرکتی وتوجه جدی به اصول یاد شده درموردپیشگیری ازاین فروپاشی جلب کرده است وانجمنهای حرفهای ودانشگاهها در سراسر جهان توجه گستردهای به این موضوع نشان میدهندبه نحوی که موضوع حاکمیت شرکتیبهعنوان سرفصل درسی اصلی ومستقلی دردوره کارشناسی ارشدودکتری تدریس میشود.2-2- حاکمیت شرکتیحاکمیت شرکتی به مجموعه روابط میان مدیریت اجرایی،هیئت مدیره،سهامداران و سایر طرفهای مربوط در یک شرکت گفته میشودودوهدف اساسی کاهش ریسک بنگاه اقتصادی وبهبود کارایی درازمدت آنرا ،دنبال میکند.اعمال حاکمیت شرکتی صحیح از طریق اعضای مستقل هیئت مدیره و کمیتههای تحت نظر آنها عینیت یافته و در نهایت با ارتقای شفافیت و پاسخدهی مدیریت اجرایی،به اهداف خود نایل میشود.این جریان بهعنوان بخش مهمی از مقررات احتیاطی ناظر بر شرکتها،جایگاه ویژهای داشته و مباحث مربوط به نحوه اعمال حاکمیت و نظارت بر روند امور،هم از نظر مقام ناظر و هم از نظر سهامداران باید مهم تلقی شود.(احمدپور،1388)سوال اساسی آنکه چرا حاکمیت شرکتی طی دو دهه گذشته موضوع مهمی بوده ولی پیش از آن اهمیت خاصی نداشته است؟دلایل آن را میتوان به این صورت مطرح کرد:1- موج جهانی خصوصیسازی در دو دهه گذشته2- تجدید سازمان صندوقهای بازنشستگی و رشد پساندازهای شخصی3- موج اعمال کنترل و فعالیتهای تلفیقی شرکتها از سال 19804- خارج شدن شرکتها از کنترل دولتها و یکپارچه کردن بازارهای سرمایه5- بحرانهای سال 1998 آسیای شرقی که اهمیت حاکمیت شرکتی دربازارهای نوظهوررامشخصکرد6- یکسری رسواییهاوورشکستگیهای اخیرشرکتهادرآمریکاباتوجه به بزرگ وپیچیده ترشدن معاملات واحدهای تجاری وتخصصی شدن مدیریت دردنیای کنونی، از کنترل سهامداران برفعالیت های شرکت کاسته شده،بنابراین قسمت عمده ای ازمسئولیت هابردوش مدیران شرکت هاگذارده می شود. طبق قوانین موجود،سهامداران مالک شرکت هاومدیران،به نمایندگی ازآنان بایدمنابع شرکت رابه صورتی تخصیص دهندکه بالاترین عایدی نصیب سهامداران شود. حال باتوجه به شکست های تجاری وافشاشدن فساد های مالی اخیر،حقایق حاکی ازآن است که درشرکت ها،برخی ازمدیران بیشتردنبال منافع خودبوده اندتامنافع سهامداران وذی نفعان،برای حل این مشکل،قدرتمندسازی نظارت هاوکنترل هاروی عملکردسهامداران وهیات مدیره وبازتعریف روابط منطقی فی مابین مالکان،مدیران وناظران بهترین روش کنترلی خواهدبود. این نظارتهاباعث خواهدشدمقررات دست وپاگیرواضافی که به دلیل نبوداطمینان میان سهامداران ومدیران مطرح شده کاهش یابد. هدف اصلی حاکمیت شرکتی،تعیین کنترل هاونظارت های صحیح فی مابین سهامداران،هیات مدیره ومدیران اجرایی است. بنابراین،چنانچه درشرکت هابه موضوع اصول حاکمیت شرکتی توجه مناسب نشودچارچوبی منطقی برای ایجاداعتمادبلندمدت میان تصمیم گیران شرکت وذی نفعان فراهم نخواهدشد.( استکی،1380)همان طورکه پیش ازاین مطرح شدحاکمیت شرکتی ساختارها،فرآیندهاوسیستم هایی راشامل می شودکه عملیات موفق سازمان راراهبری کنند. بنابراین درصورت استقرارچنین ساختاری درسازمان،تقسیم وظایف ومسئولیت هابین سهامداران،هیات مدیره ومدیران اجرایی که شامل استقرارنقش های نظارتی (شامل کمیته حسابرسی داخلی، کمیته حقوق وکمیته انتصابات و….) خواهدبود،اطمینان ازعملکردمدیران نزدسهامداران ایجادمی شود. علاوه براین،ایجادکنترل های داخلی مناسب ازجمله استقرارکنترل های مالی،حقوقی و مدیریت ریسک ازشالوده های حاکمیت شرکتی هستند. دراین حالت است که درازای تقسیم وظایف نظارتی،مسئولیت وپاسخگویی پررنگ ترشده وتضادمنافع باعث شکل گیری روابط سالم وپایدارخواهدشد. هرچندبه اعتقاداینجانب اجرای حاکمیت شرکتی به معنای واقعی نیازمندشرایط وفرهنگ سازی خاصی است وبه صورت کامل قابلیت اجرایی نخواهدداشت. زیراعامل کلیه کنترل هاونظارت هاونقش های اجرایی انسان است وکنترل انسان درقالب پست های متفاوت نظارتی واجرایی همواره دارای ریسک خطاخواهدبود. (مشایخ،1385)2-3- نظامهای حاکمیت شرکتیبررسیهانشان میدهندکه هرکشوری،نظام حاکمیت شرکتی منحصربهخودرادارد.به اندازهکشورهای دنیا،نظام حاکمیت شرکتی وجوددارد.این نظام دریک کشورباتعدادی عوامل داخلینظیرساختارمالکیت شرکتها،وضع اقتصادی،نظام قانونی،سیاستهای دولتی وفرهنگ،معین میشود. ساختارمالکیت وچارچوبهای قانونی از اصلیترین وتعیینکنندهترین عوامل نظام حاکمیت شرکتیهستند.همچنین عوامل خارجی مانندمیزان جریان سرمایه ازخارج به داخل،وضع اقتصادجهانی،عرضه سهام دربازارسایرکشورهاوسرمایهگذاری نهادی فرامرزی، برنظام حاکمیت شرکتیموجوددریک کشورتاثیرگذارند.(عبدالخلیق،1379)تلاشهایی برای طبقهبندی نظامهای حاکمیت شرکتی صورت گرفته که بامشکلاتی همراه بودهاست.بااینحال یکی ازبهترین تلاشهاکه ازپذیرش بیشتری نزدصاحبنظران برخورداراست،طبقهبندی معروف به نظامهای درونسازمانی وبرونسازمانی است.عبارت درونسازمانی وبرونسازمانی تلاشهایی رابرای توصیف دونوع نظام حاکمیت شرکتی نشان میدهد.درواقع،بیشترنظامهای حاکمیت شرکتی،بین این دوگروه قرارمیگیرند ودربعضی ازویژگیهای آنهامشترکند. این دوگانگی،حاصل تفاوتهایی است که بین فرهنگهاونظامهای قانونی وجوددارد.بااینهمه،کشورهاتلاش دارندتااین تفاوتهاراکاهش دهندوامکان داردکه نظامهای حاکمیت شرکتی درسطح جهانی بههم نزدیک شوند (هاون ، 2008). حاکمیت شرکتی درونسازمانی،نظامی است که درآن شرکتهای فهرستبندی شده یککشورتحت مالکیت وکنترل تعدادکمی ازسهامداران اصلی هستند.این سهامداران ممکن استاعضای خانواده موسس (بنیانگذار) یاگروه کوچکی ازسهامداران مانندبانکهای اعتباردهنده،شرکتهای دیگریادولت باشند.به نظامهای درون سازمانی به دلیل روابط نزدیک رایج میان شرکتهاوسهامداران عمده آنها،نظامهای رابطهای نیزگفته میشود (جاسپربلم ، 2006)درمدل حاکمیت شرکتی درونسازمانی به واسطه روابط نزدیک میان مالکان ومدیران،مشکلنمایندگی کمتری وجودداردولی مشکلات جدی دیگری پیش میآید.به واسطه سطح تفکیکناچیزمالکیت وکنترل(مدیریت) در بسیاری ازکشورها(بهعنوان مثال به دلیل مالکیت خانوادههاموسس)ازقدرت سوءاستفاده میشود.سهامداران اقلیت نمیتوانندازعملیات شرکت آگاه شوند.( نوروش،1388)